خودمو که نطلبیدی اقا ولی حداقل پرچم حرمت رو دیدم...

بابا از سفر برگشتن دو شب پیش

از بس چهارشنبه ای کار کرده بودم خدایی دیگه جون نداشتم بیام اینو بنویسم!!

از 8 صبح تا 4:30 بعدازظهر یه کله و بی وقفه!!

4:30 دو تا قاشق ناهار خوردم و جمعکردیم رفتیم خونه دایی عباس!

اش پشت پا پخته بود زندایی براش.!

دایی عباس و محمد هم رفتن کربلا اگه اشتباه نکنم!شنبه یا یه شنبه!

بابا هم حدود 9-10 شب بود که اومد.

سه تاشون سرماخورده و داغون. دایی علی پادرد!

تنها چیزی هم که بابا تو این دو روز گفته اینه: خیلی شلوغ بود :|

نمیدونم خدایی چه توقعی داشته به جز شلوغی!

امروز صبح هم همینکه از خواب بیدار شدن یه جمله گفتن که ماها به افق پیوستیم!

میگن که :فکر می کردم از کربلا برگردم شماها فلان عادتتون رو ترک کرده باشید:|

کار خدا رو میبینید!برعکسه! یکی دیگه رفته کربلا قاعده اش اینه که تغییر کرده باشه

بعد ایشون از ما که تو خونه بودیم توقع تغییر دارن:|

اینم یه مدلشه دیگه!

 

+

دیروز فرهنگسرا مراسم بود برا سالروز شهادت شهید زین الدین.

پرچم امام حسین رو هم اورده بودن.خیلی ناگهانی تصمیم به رفتن گرفتیم...

هنوزم نمیدونم چه برداشتی باید داشته باشم...

 

تصویر پرچم حرم امام حسین(ع)


رزق مجلس یادبود شهید زین الدین...

 

در زمان غیبت امام زمان عجل الله چشم و گوشتان به ولی فقیه باشید تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر می شود

سردار سرلشکر شهید مهدی زین الدین

۶ نظر

این قسمت:خنک بازی

از این به بعد احتمالا یه قسمت فان هم داشته باشیم اینجا برا دو مورد

اول اینکه این ترم آز منطقی دارم و در همین حد بدونید که اخر ترم احتمالا بگید روحش شاد!!

و دوم هم اینکه استاد الف منو گذاشته برا حل تمرین ترم بوقی های کامپیوتر و مهندسی پزشکی :|

 

آزمنطقی جلسه ای که برا تشکیل گروه بود رو نبودم! و به این صورت افتادم با غریبه ها!

هرچند اگه میبودم هم توفیری نداشت چون به غیر 3-4 نفر بقیه ی گروهمون این درس رو نگرفتن

توی این گروه درجه یک و دسته اول! یکیش منم که کلا با سخت افزار مشکل دارم!

یکیش یه بنده ی خدای ترم اخری صنایعه که این درس رو اختیاری برداشته!

یکیش هم یکی از ترم بالایی ها !

و از اول ترم تا حالا برام سواله که کدوم ادم هوشیاری به این بنده خدای صنایعی گفته این درس رو بردار! اخه درسی که 6 واحد پیشنیاز داره و تخصیی رشته محسوب میشه رو مگه میشه همینجوری برداشت:|

جلسه قبل مدار مقایسه کننده میبستیم! بنده خدا با قیافه ای همچون علامت سوال به من و اون یکی زل زده! میگه این صفر و یک ها رو از کجا میارید!!!!!؟

دلم میخواست بگم این رو تو جیب جلویی کوله پشتیم قایم کردم همینکه تو روت رو برمیگردونی برمیدارم :دی

ولی خب چون دختر خوبی ام نشستم کامل مقایسه کننده رو توضیح دادن و اینکه این صفر و یک ها رو از کجا میاریم!

میگه اینا چیه شما میخونید!!!:|

میگم این اسمش منطقیه ولی بی منطق ترین درس ممکنه :|

میخنده!

حالا مدار رو بستیم  برا یه قسمتش هرکار میکنیم جواب نمیده!استاد اومده مدارمونو کنترل میکنه میبینه یه ال ای دی مقاومت رو پایه هاشونو جابجا گذاشتم! و تازه من تو فاز جمع کننده بود منتظر بودم که دو تا ال ای دی روشن بشه!! استاد میگه این مقایسه کننده اس جواب همه با هم and میشه!!

هیچی دیگه نابود شدم رفت! میگه استاد ازش نمره کم کنین! به منم اشتباه یاد داده!!

بله اینجوریاس!

 

و اماحل تمرین!

امروز رفتم سرکلاسهاشون که استاد معرفیم کنه! انقدی که این استاد ازم تعریف کرد ها! مادرم تو کل این 23 سال ازم تعریف نکرده:|

خب واضحه هس که از ظهر تا الان ملت منو دست انداختن و دارن سربسرم میذارن :دی

و اینم نمونه های از این خنک بازی ها

 

۵ نظر

...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

روزمره...

توی پنج دقیقه یه نفس! تاریخ جهان رو از رنسانس تا حال و تاریخ ایران رو از رضا شاه شرح داده! اقتصاد و سیاست خارجه و نقش در زن اجتماع رو هم!!

در نهایت هم یه جمله ی فوق سنگین گفت که جا داره دو روز تعطیلی عمومی به خاطرش اعلام کنن!!

" اگه ادم کشتن گناه نبود ها! میشدم هیتلر خدا بیامرز!!!!!!!!!!!!! همه شونو از دم میترکوندم " :|

اینا همه در جواب سوال" چه رشته ای میخوای بخونی" بود!!

و طبق معمول از سری گفته های گهربار بار مهدیه اس! :دی

 

جمعه نزدیک ظهر خاله اومده خونمون

از موقعی امده تا موقعی رفته!

با مهدیه ! راست رفتن چپ رفتن!

گفتن این چقدر خرخونه :| (این یعنی من)

بابا من بدبخت این هفته میانترم دارم خب :|

رسما سمت وزیر اموزش پرورش خونه رو بهم اعطا کردن :دی

ریحانه وزیر کشور! محدثه وزیر امور خارجه! :دی

 

+

امروز تولد ریحانه بود! 28 مهر هم تولد فاطمه!

برا جفتشون باهم دیروز کیک درست کردم :)

عکسش هم ادمه میذارم.

 

+

یه سری چیزا واسم غریبه

مثلا اینکه یکی ناراحتم کنه بعد شب پیام بده که ببخشید!

والا من به این چیزا عادت ندارم :دی کلا هم زود یادم میره به خصوص اینجور ناراحتی ها رو که اصلا حساب نمیکنم!!

یا این 18-19 ساله ها خیلی پاستوریزه ان یا مدل من با اینا فرق داره :دی

 

+

نگرانم! خیلی نگرانم! خیلی بیشتر از خیلی نگرانم!

نه برای خودم...برای ریحانه ...برای محدثه...

کاش انقدر زود بزرگ نمیشدیم...

۵ نظر

نخونید...

نخونید...

۵ نظر

ور نبیند چه فایده بود بینایی را ؟

به همین یه جمله دل خوش می کنم...

البته اگر عمری باشه و زنده باشم تا اون موقع...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیده
را
فایده
آنست
که
دلبر
بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را؟

سعدی

۶ نظر

کسی که می گریزد از گم شدن نمی ترسد!

میگه اصلا شده تا حالا احساس خوشحالی و خوشبختی کنی؟

بی فکر میگم اره!اون روزی که برا همیشه از اون دانشکده نفرین شده اومدم بیرون خوشبخت ترین ادم بودم!

با اینکه همه ناراحت بودن!با اینکه 3 سال از زندگی عقب افتادم!با اینکه تاثیرمنفی شدیدی روی زندگی الانم داشته!

ولی من راضی بودم و هستم!

 

میگه انقد سخت نگیر انقد همه چیو جدی نگیر بذار هرکی هرچی میخواد بگه هرجوری میخواد بشه!تو بی خیال باش اروم باش

میگم یه عمره اینجوریم ...یه عمره بیخ گلوی خودمو فشار دادم...سخته یه دفعه بی خیال بشم...

 

میگه دلم میخواد همیشه بخندی خوشحال باشی...

لبخند میزنم...حرفی ندارم برا گفتن

 

+

جدیدا درک متفاوتی از محبت کردن و محبت دیدن پیدا کردم

از ادم هایی که توقع ندارم محبت میبینم

به ادم هایی که توقع ندارن محبت می کنم

بذار یه اعتراف تلخ بکنم

من هیچ وقت محبت کردن رو یاد نگرفتم

همه ی محبت کردن تو نظر من همینه ک هرجا طرف لنگ بود به دادش برسی...

درصورتی که خیلی متفاوت تره...خیلی...

 

+

 

رفتم برا مصاحبه

رزومه رو گفتم اسم دانشگاه قبلی رو هم گفتم

میگه نرم بودی یا علوم؟

میگم علوم

میگه مسابقه با سرپرستی دکتر ح رفتی؟

میگم مسابقه رو خودجوش رفتیم دکتر ح اصلا ورودی ما رو ادم حساب نمیکرد.خودمون خوندیم خودمون تمرین کردیم خودمون مجوز و نامه گرفتیم!

تعجب میکنه!فارغ التحصیل همون دانشگاه بود...

 

هیچ کسی توی اون دانشکده برای ورودی ما منفورتر از دکتر ح نبود... چنان روز اول ما رو تخریب کرد که هنوزم که هنوزه یادم نرفته...

 

 

**

من از اینجا خواهم رفت...
و فرقی هم نمی کند
که فانوسی داشته باشم یا نه.

کسی که می گریزد
از گم شدن نمی ترسد!

 

رسول یونان

 

۲ نظر

یک بار هم مرا بطلب ، بد پسند باش

حدود دو ساعت دیگه بابا میره...

از سر شب سیل تلفن های خداحافظی و التماس دعاها داره خفم میکنه...

 

امشب هروبلاگی رو خوندم

نویسنده اش عزم سفر کرده بود...

 

نه گریه می کنم

نه غصه میخورم

نه گله می کنم

فدای سرم که این رگ مسخره خیال پاره شدن داره...

 

 

یک خار ، بین این همه گُل داد میزند

یک بار هم مرا بطلب ، بد پسند باش

رضا قاسمی

 

۴ نظر

...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

از مستند تا کنفرانس!!!

دیروز صبح شبکه افق مستند در حصار رو نشون میداد

یهو بین این جمعیتی که توی مستند بودن حس کردم چهره ی یکی از این بچه ها خیلی اشناس!

محدثه گفت عههه این همون بچه هه اس که واسه مدافعان حرم مداحی کرده!

یادم اومد اسمش هادی فاعور هست از منطفه فوعه. مداحیش رو از کانال تلگرامی اقای شهبازی* دانلود کرده بود!

بعد از چند ثانیه مستند دیگه حول محور این نوجون میچرخید و قضایا از زبون اون تعریف میشد و یکی دوتا از علمای سوریه و دفتر مقام معظم رهبری.

اینا رو گفتم که چی بشه؟

میخوام بگم! یک صدم شعوری که اون بچه توی دشمن شناسی داره رو بعضی از رجال این مملکت ندارن  :|

بعضی وقتا باورم نمیشه اینا همونایی باشن که زمان جنگ هم بودن! و حتی بالاتر اینکه باورم نمیشه که اینا توی جنگ هم شرکت کرده باشن...

گاهی با خودم میگم کاش هنوزم دیالمه و رجایی و باهنر و چمران بودن...

 

+

 

دو روز پیش تو دانشگاه یه چیزی تو مایه های کرسی ازاد اندیشی برگزار شد در مورد این دولت .

فکر میکردم بعد از این همه افتضاح دیگه چشمای ملت باز شده باشه ولی دریغ...

 

+

 

سرکلاس تاریخ اسلام!کنفرانس بچه ها در مورد "زن در زمان جاهلیت" "زن پیش از اسلام" و "زن پس از اسلام" بود

وقتی حدیث پیامبر رو در مورد شخص کریم خوند

"«ما اَکْرَمَ النِّساءَ اِلاّ الْکَریمُ وَ لا اَهانَهُنَّ اِلاّ اللّئیمُ.»

«تکریم نمی کند زنان را مگر فرد کریم و اهانت روا نمی دارد به آنان مگر فرد فرومایه و پست»."

یکی از پسرا که مشخص بود خونش به جوش اومده! رو به استاد گفت "استاد چون پیغمبر پسر نداشته !دختر اینقدر تحفه اش بوده!!!"

اگه بگم دود از گوشام بیرون زد!دروغ نگفتم!

پیغمبرت رو نمیشناسی هیچ! حداقل دیگه اراجیف نبند بهش!!!

شعور داشته باش! به جایی برنمیخوره!

و جا داره بگم خاک بر سرجامعه ای که تا این حد پسرپرسته! و خاک بر سر ما زنها که همچین پسرانی تربیت میکنیم! دریغ از ذره ای شعور و ادب و شخصیت!

هرچی میگذره بیشتر از قبل از مردهای این شهر ناامید میشم...خدا خودت رحم کن...

 

+

مداحی هادی فاعور رو دانلود کنید ببینید خیلی قشنگه...از اینجا میشه دانلود کرد

 

 

* نمیدونم کانال واسه اقای شهبازی هس یا نه!ولی خب ایشون معرفی کرده بودن!

اقای صادق شهبازی از برادران عدالت خواه هستند!

یکی نی بگه به ما چه که طرف کیه!!!

 

پ ن

شبکه افق تنها شبکه ایه که اگه دو ساعت هم بشینم پاش!حرص نمیخورم که بیخودی وقتم تلف شده!

۳ نظر
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان