شاید ماده شیر..

الان

تو همین لحظه!

دقیقا وقتی دارم تند تند و با عصبانیت اینا رو تایپ میکنم

حس ماده شیری رو دارم که میخوان بچشو بکشن

ولی میدونی چیه

اون ماده شیر خودش تیر خورده

هیچ کاری نمیتونه بکنه

حتی نمیتونه غرش کنه...

فقط بغض میکنه

اشک تو چشماش حلقه میزنه

با التماس به کسایی که میخوان بچشو بکشن نگاه می کنه...

 

آبان دخت ...
۳۰ مرداد ۲۳:۳۲
چی شدی روشنا =(
پاسخ :
چیزی نیس من پوست کلفت تر از این حرفام :))
bahar ...
۳۱ مرداد ۱۵:۰۹
)): نبینمت این شکلی رفیق
پاسخ :
درست میشه رفیق :) دعا کن برام...
میم عین
۰۱ شهریور ۱۲:۰۰
این نیز بگذرد
پاسخ :
خداروشکر که میگذره...
سید مهدی
۰۱ شهریور ۱۲:۰۰
باسلام. چی شده که اینجور متنی نوشتی.نگران کننده بود. الهی همیشه شاد و سالم باشی
پاسخ :
سلام
چرخ گردونه دیگه میچرخه یه روزی خوبه و خوشی یه روزم ناخوشیه
ممنونم از دعای خیرتون

مردی بنام شقایق ...
۰۸ شهریور ۱۰:۰۰
ماده شیر تیرم خورده باشه نمیذاره...

تا وقتی زنده اس نمیذاره...
پاسخ :
درسته...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان