رضا

یه چیزهایی پیش میاد

یه جاهایی به وجود میاد

یه جوری هی و هی زندگی پیش میره

که ساکت بشی

که هی نق نزنی به خدا

که هی نخوای خودت خوب و بد سوا کنی واسه خودت

که هی واسه خدا شرط و شروط نذاری!

که آروم بگیری!

که یاد بگیری باید یه جمله بگی!

إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى‏ قَضائِک، یا رَبِّ لا معبود سواک، یا غیاثَ المستغیثین1

خدا من ساکت شدم!

خدا فرمون دست خودت!

خدا من یاد گرفتم راضی بشم به همونی که تو راضی هستی!

خدا سپردم به خودت این قایق رو

خودت برسونش به ساحل ارامش...

خدا هرچی تو بگی

هرچی تو بخوای

همونه...

 

 

1.پروردگارا! من راضی به رضای تو و تسلیم امر تو هستم. در مقابل قضای تو صبر خواهم نمود. ای خدایی که جز تو معبودی نیست!

ای پناه بی پناهان!...

۸ نظر
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان