جاده ی سنگلاخی

پا تو راهی گزاشتم که از اول هم میدونستم سخته

میدونستم برا ادم کردن منه

میدونستم این راه یعنی تبر دست گرفتن و ریشه زدن

ولی نمیدونستم از ب بسم الله قراره تفاوت ها خودنمایی کنن

نمیدونستم انقد طاقتم کمه

نمیدونستم حتی اختیار گوشهام رو هم ندارم

هیچی ندارم که بگم

هرچی هم با خودم بگم بقیه گفتن بقیه دخالت کردن بقیه تصمیم گرفتن

اخرش خودم جواب دادم خودم تصمیم گرفتم

ولی خب تجربه شد

 

زندگی زیادی سخته چطو میشد اگه خدا ترمز زندگیمو میکشید؟

 

۵ نظر

شروع فصل جدید

خدایا ب امید تو

کمک کن بهم خرابکاری نکنم!

 

۱ نظر

سفر نرو دلم گرفته...

سالها گوشه چشم تو بلاتکلیفم

یا بفرما نظری یا بگذار بروم

 

قاسم صرافان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱ نظر

گریه نوشت

سلام

میشه عاجزانه التماس کنم امشب هرکی از اینجا رد شد برا سلامتی و بهوش اومدن دوستم دعا کنه... التماس میکنم...

 

 

بعدانوشت

به هوش اومد اخرشب...

خدایاشکرت

ممنون از هرکسی که براش دعا کرده :)

۵ نظر

اخر فصل

دیشب برای اخرین سر این قبر خالی گریه کردم

مهم نیس که این قبر رو من پر میکنم یا ارزوها و افکارم

مهم اینه بالاخره با ی چیزی پر میشه دیگه😁 

الان دیگه مهم نیس که من چی میخواستم

مهم اینه چی شد

منم ک خداروشکر ب اندازه کافی کله خراب هستم

تا تهش رو نرم ادم نمیشم

امیدوارم تهش!اون تهی ک من پیش بینی میکنم نباشه!

خدایا شکرت

۳ نظر

الهی به امید تو

امشب رو می سپارم به خودت

هرچی صلاح خودته خدا

من بنده ی توام تو میشناسی این بنده ت رو 

مطمئنم بد برام نمیخوای

مطمئنم راه درست رو نشونم میدی

مطمئنم تو نخوای همه دنیا هم جلوم صف بکشه حریف نمیشه

توکلت علی الله

 

یا انیس من لا انیس له

یا رفیق من لا رفیق له

یا حبیب من لا حبیب له

 

۳ نظر

توهمات یک ذهن خسته...

دوشب پیش رفت

کل روز رو تو بیهوشی و با ارامبخش گذروند

خبر دوقلوها روح هممونو شاد کرد

خدا میخوام توهم بزنم

میخوام ۴ تیر که شد 

عمل ک کرد

سالم از اون در بیاد بیرون

میخوام این عمل هیچ تاثیری روی سلامتی خودش و بچه ها نذاره

میخوام ۴ تیر این استرس و فشار روانی مزخرفی که روی هممونه تموم بشه

میخوام ۴ تیر بشه برا ماها بشه یه روز تاریخی خاص

خدا من هیچ

من دور

من بی نسبت فامیلی

پدرومادر و همسرش گناه دارن

برادرش تازه داغ دیده

رحم کن

امتحان سخت نگیر

از عمر من کم کن به اون بده

من نه دنیا رو میخوام نه ادمهاشو نه به کسی وابسته ام

به ماه هم نمیکشه که همه یادشون میره

از من بگیر به اون بده

بذار دوقلوشو ببینه

بذار بمونه

بذار بمونن سه تاشون...

خدا فقط همین ی بار حرفمو بشنو...همین ی بار...

۰ نظر

...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

گلایه نوشت...

حاضرم بقیه ی عمرمو هرروز ریاضی مهندسی امتحان بدم

ولی دیگه انقد خبر بد بهم نرسه

اخه خدا چرا امتحانات انقد سخته

اگه همه این امتحانهایی که داری از اطرافیانم میگیری از خودم میگرفتی

یکیشم پاش نمیشدم...من این امتحانایی که از خودمم میگیری پاس نمیشم حتی...ببین به کجا رسیدم که فقط پاسی میخوام فقط ۱۰...

 

+

به یه چیزی شک کردم که حتی جرات ندارم برم دنبالش ببینم درسته یا نه...

اگه درست باشه اوضاع خیلی وخیم تر از الان میشه برام

دیگه نای جنگیدن ندارم...

۰ نظر

ما به خرداد پرحادثه عادت دیرینه داریم....

بابام اومده خونه میگه

تولد تو و ترکوندن مجلس و حرم امام تو یه روز شد!

 

سایه جنگ از سرمون برداشته شد...

علی برکت الله...

 

جا داره یادی کنیم از کشتار خرداد سال 60...

 

راستی!

چهارشنبه تون هنوزم سفیده؟؟ قرمز نشد احیانا؟؟

 

میگم دنیای گفتمان بود که! نظرتون چیه برید با دوستان گفتمان کنید سری بعد نرن سراغ مترو و جاهای شلوغ تر؟

 

یکی صدای اون ربنای شجریانو هم زیاد کنه لطفا!

+

سلام بیست و چهارسالگی...

۳ نظر
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان