ســـــــــــــلام!
نمیدونم امروز 6 بهمنه یا 7! ولی بعنوان روز آزادی نامگزاریش می کنم :دی
بالاخره امتحانا و تحویل پروژه ها و همه ی مشغله ها تموم شد!البته کاراموزی همچنان ب قوت خودش باقیه :/
فقط امیدوارم اقای ف پیام نده بگه پس حالا ک امتحانات تموم شد فردا بیا شرکت :|
تو این مدت هم اتفاق زیاد افتاده فقط حال گفتنش نیس...
جایی ک میرم کاراموزی! اولین جاییه تو یزد ک میبینم ملت همشون ب قول همین اقای ف ! سبز جلبکی نیستن!
روزی ک خبر فوت هاشمی اومد !اقای ف بعد از اینکه همه حرفاشونو زدن!! خطاب به من و اقای م م م! (چون اونجا اقای م زیاده! اول اسم و فامیلش رو نوشتم!!) میگن ک!شما خو اونوری نیستین!!! خب بنده خدا اگه اونوری هم بودیم دیگه مگه میشد چیزی بگیم :دی
و اینکه اینجا خیلی خیلی خیلی بهتر از شرکت قبلیه
تایم نماز اکثریت میرن مسجدی ک دو سه تا کوچه بالاتر از شرکته
همه جور حرف و حدیثی رو نمیشنوی
رییس و اقای ف (مدیر فنی) ادمای خوش اخلاقین!
ولی!ولی! این نرم افزاری ک باید یادش بگیرم!عمیقا زبون نفهمه! یعنی بگی ماست سفیده ها! این ب هیچ وجه نمیفهمه!حالا ب هر زبونی میخوای بگو!
از دونه ب دونه ادمای این شهر بدم اومده...
شاید احمقانه باشه! ولی من بعد 6 روز و باوجود دمای 600 درجه! هنوزم دلم میخواد حتی اگه شده ی نفر! زنده از زیر اوار بیرون بیاد...خدا برا تو ک کاری نداره...