درهم نوشت!

امشب مراسم یادواره شهداس تو حسینیه امیرچخماق

و شخص مورد علاقه ی منم سخنرانی دارن! دکتر حسن عباسی!!

یعنی من انقده حال میکنم وقتی سخنرانی میکنه!!

از بالا تا پایین بعضی اقایونو همچین میشوره میندازه رو بند که دل ادم خنک میشه!

ادم مطلعی هم هس کشکشی حرف نمیزنه!

از صبح نشستم تند تند کارامو کردم و لیست چیزهایی که باید اماده میکردم رو نوشتم که شب کاری نداشته باشم!و بتونم برم

هرچند میدونم اخرشم یه کاری پیش میاد :/

 

+

یه چیزی خیلی وقته تو گلوم گیر کرده! نمیدونم گفتنش تا چه حد قراره شر درست کنه :دی

ولی میگم !ان شاالله که شر نمیشه :دی

 

الان حدود یک سال و 15-16 روزه که رفسنگ دیگه نیس

ولی وقتی بود یه مشکل بزرگ داشتیم!

شبکه بعد یه مدت و یه سری تغییر تحولات تبدیل شده بود به دو دسته!

یه عده که من بهشون میگفتم انصار.اینا همونایی بودن که از اوایل پیدایش شبکه حضور داشتن

و اکثریتشون جز قدیمیای انجمن اسلامی دانش اموزی فلان شهر بودن و رفقای ادمین اصلی.

یه عده ی دیگه هم مهاجرین. اینا بعد از تعطیلی نشرینه کم کم یه عده شون کوچ کردن رفسنگ یه عده شونم بی خیال شبکه جتماعی شدن و زدن تو کار شبکه های موبایلی و اکثرا اینستاگرام.

خب تا اینجا که کسی مشکل درست نمیکنه!

مشکل از اینجا به بعدشه!

انصار فکر میکردند که اونها بیشتر شبکه براشون اهمیت داره و یه جور حس حق اب و خاکی داشتن و معتقد بودن که غالبا هم باید نظریات اونا عملی بشه

که اکثرا هم همینطور میشد چون بیشتر اونها بودن که میتونستن تو جلسه های حضوری مربوط به مدیریت شرکت کنن.

مهاجرین فکر میکردند که تجربه ی اونها در این فضا بیشتره به خاطر اینکه توی نشرینه حضور داشتن و هرکدوم برا خودشون شاخ های کار فرهنگی بودن و البته هستن!

دردسر اونجایی بود که اگر کسی عضو شبکه میشد که جز این دو دسته نبود و یا نمیتونست خودشو جا بده بین یکی از این دسته ها

عملا حکم یتیم رو پیدا میکرد که هیچ احدی محلش نمیده!

اینا رو منی که نه جز انصار بودن و نه مهاجرین !خوب درک میکردم و سریع هم تشیص میدادم

بقیه هم میفهمیدنها!ولی به خاطر مصلحت هایی که وجود داشت یه وقتایی به روی خودشون نمیاوردن

کم کم این یارکشیه شد دردسر! یه جورایی یه دو قطبی درست شده بود که عملا کسی دیگه رو هم ادم حساب نمیکرد

و این شاید برا کاربرا خوب شد چون جمعشون کوچیک و خودمونی میموند ولی برا رشد شبکه و مشئولینش بد بود!

رشد و پویای یه شبکه به پویایی اعضای اون شبکه وابسته اس.

بعد یه مدت دیگه خود کاربرا هم دل زده شده بودن از این جمع کوچیکشون

تصمیم ها و کارهایی هم که تیم مدیریت انجام میداد به خاطر وجود اون فضا اکثرا بی جواب میموند

از اینجا به بعد دیگه همه تیم مدیریت رو مقصر میدونستن

تیم مدیریت مسئول کم شدن تعداد پستها بود! مسئول کم شدن تعداد دیدگاه ها و....

و این همون چیزی بود که تیم مدیریت بارها سعی کرده بود جلوش رو بگیره ولی کاربرا خودشون ندونسته نخواسته بودن

اینا رو گفتم که به اینجا برسم والا که شبکه مرد و خدایش هم بیامرزد!

من خیلی از وبلاگ ها رو میخونم

هم وبلاگ های شاخ ( به تعبیر یکی از تازه واردین!) و هم وبلاگ هایی که کنج عزلت گزیده اند.

فضای بیان هم داره میره که بشه شبیه شبکه...(البته به عقیده من الان همون فضایی حاکمه که قبلا تو شبکه حاکم بود)

این در نهایت برا ما بده

بیاید یه کم از غرورمون کم کنیم

حداقل یه ذره خودمون به شعارهایی که میدیم عمل کنیم جای دوری نمیره!

البته همه ی اینها نظرمنه ها!! شاید به نظر بقیه اصلا و ابدا اینجوری نباشه!

 

+

فردا میریم مسافرت و ده روزی نیستم

عمیقا دعا میکنم این ده روز خوب بگذره و یه ذره ارومم کنه

هرچند به علت دموکراسی حاکم برفضای خونه!با رای 2 بر 5! به جای مشهد راهی تبریز میشیم! ولی به قول همون معتقدین به دموکراسی! هرگلی یه بویی داره دیگه!

البته! من یه چندتایی از مطالبی که این چند وقته وقت نکرده بودم بنویسم رو! یه جا نوشتم و گذاشتم برا انتشار در اینده!

و اگر نت سیم کارت همراهی کنه سر میزنم به این وبلاگستان

 

بعدانوشت

دیدید گفتم اخرش یه طوری میشه که نتونم برم!؟ مهمون رسید برامون :/

Super TeD
۰۹ شهریور ۱۷:۰۱
آقای عباسی عالیه!
دستگیر شده بودن ک
آزاد شد؟
دمش گرم در هرصورت
پاسخ :
اره دستگیری که بهانه بود ولی چند روز بعدش ازاد شدن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان