این دو روز اخر انتخاب رشته
حکم یک مشاور مجرب کنکور رو پیدا کرده بودم
و زخم خورده بودنم و تجربه ی دو بار کنکور دادن مزید بر علت شده بود
( جفتش برا من تاسف داره ها فکر نکنید اینا رو دارم با افتخار میگم :/ )
محمد ( پسرداییم) ظهر روز اخر!! زنگ زده که فلان رشته چطوریه و کجا کار داره و کدوم دانشگاه ها رو بزنم!!!
دقت کنید ظهر روز اخر!!!!
خدایی همه متولدین 76 و 77 انقدر دل سنگینن یا فقط این دو تا بچه ما اینجوری بودن!!!
خب از اونجایی که محمد هم رشته ی من بود توقع داشتم زودتر زنگ بزنه یا بیاد خونمون برا راهنمایی انتخاب رشته
این انتظارم از اونجایی نشات می گرفت که خودم فرستادمش رشته ریاضی :دی زورکی نه ها! بچم استعداد داشت
خلاصه اینکه حدود 40 دقیقه تلفنی حرف زدیم و من فکر میکردم که خب همین کفایته :|
حدود نیم ساعت بعدش مامانم میگن زنگ بزن بهش بگو بیاد اینجا یا برو خونشون قشنگ رشته ها و دانشگاه هایی که میخواد و خوبه رو بررسی کنید باهم.
گفتم خب حرف زدیم دیگه تلفنی!
چشم غره رفت بهم :دی
زنگ زدم و چهل دقیقه بعدش خونشون بودم و پروسه انتخاب رشته انجام شد.
محدثه رو هم نذاشتم بلایی سر من اومد کسی سرش بیاره!
برای همه ی کنکوری ها دعا میکنم و جدا از ته دلم میخواد همشون رشته ای قبول بشن که خیر و صلاحشون در اونه
و بالاتر از اون دعا می کنم صرفا جهت مدرک گرفتن دانشگاه نرن بلکه واقعا پی علم و دانش برن...
برا این دو نفرم دعا میکنم...
+ تو زندگی یه سری انتخاب ها هستند که واقعا مهمند و ارزش وقت گذاری دارند
و یه سری از انتخاب ها هستند که جامعه اونها رو ارزش قرار داده و به نظرم به اون شدتی که جامعه تاکید داره احتیاجی به وقت گذاری نداره و حتی به اون شدت هم مهم نیستند!
الهی که انتخاب های زندگیتون همه و همه خوب باشند و در نهایت انچه به صلاحتونه براتون رقم زده بشه :)
پ ن
یه چیزی دیگه هم میخواستم بنویسم که یادم رفت:|
نموو هم حافظه ش بیشتر از منه والا :|