بالاخره برگشتم خونه!
خسته ام خسته!!!
اگه بعد از رفع خستگیم! حوصله داشتم سفرنامه و عکس هم میذارم!:دی
+خدایی تصور نمیکردم موقعی برمیگردم با این صحنه روبرو بشم!
+یه عکس هم از دریا گرفتم که اگه شد بزارمش هدر اینجا! شاید تنها چیزی که بابتش ذوق کردم همین باشه!
+تمام مدت داشتم به ادمی فکر میکردم که میره از لب چشمه یه لیوان اب خنک برات میاره ولی یه قدمیت لیوان رو برعکس میکنه...
+علی الحساب عرضی نیست :)