خسته ام از همه عالم بطلب دق کردم...

یکی از فانتزیام اینه که! این هفته و این ماه و ماه بعد هرچه زودتر تموم بشن :| بلکه من بتونم یه نفس راحت بکشم

به معنای واقعی کلمه خسته ام!

از اول هفته کله صبح رفتم شب/عصر برگشتم!

نصفش رو هم بی ناهار موندم :|

با اینکه دقیقه ای بیکار نبودم! و ول نچرخیدم!

هنوزم یه لیست عریض و طویل از کارهایی که این دو روز تعطیلی باید بکنم دارم!:|

و اگه حتی یکیش انجام نشه بیچاره ام!

میگم کاش میشد زمان رو نگه داشت یا حداقل این دو روز به جای 24 ساعت!مثلا 36 ساعت بود :|

+

خدا عقل بده اون سه نقطه ای که امتحانهای مارو گذاشته پشت بند همدیگه :|

من چجوری 20 واحد تخصصی رو تو یه هفته امتحان بدم :|

شیطونه میگه یه اعتراض درست و حسابی علیه این مثلا مدیرگروهمون راه بندازم

تحفه فقط IT ها رو میبینه! انگار ما بوقیم اونجا :|

به خاطر اونا برنامه امتحانی ما انقد داغونه حضرات حاضر نیستن قبول هم بکنن!

اون سه نقطه ای که میگه از اول ترم 4 ماه وقت دارید برای امتحان بخونید!

انقد سه نقطه اس که نمیدونه!هیچ استاد تو یه جلسه کل درس یه ترم رو نمیگه :|

یعنی همچین ادمی رو واجب عینیه که سرشو بذاری لای گیوتین :|

داخل پرانتز درسای من طبق چارته! به عبارتی مجبور بودیم اینجوری درس برداریم :| پرانتز بسته!

 

+

میگه تو چرا نرفتی اونجا؟

میگم من ابم با اونا تو یه جوی نمیره

میگه چرا؟

میگم زیادی می خندن!

خواستم توضیح بدم

گفت فهمیدم تا تهش رو!

ولی وقتی داشتم میرفتم یه جمله گفت که متوجه شدم اصلا نفهمیده :|

 

+

طی یک حرکت انتحاری هرچی خاطره (عکس- فیلم) داشتم از دانشگاه قبلی / رفسنگ پاک کردم...

تموم کانالهای سیاسی رو هم لفت دادم ...

پیج های سیاسی رو هم انفالو کردم...

روشنا هستم یک معتاد 2 ساعته پاک پاکم :|

قول میدم از امروز اون داروی بی خیالی رو هم هر روز بخورم ...

صبح ها هم ناشتا چهارتخم و خاکشیر بخورم...

 

+

شب زیارتی اربابه...

حق دارم از شما توقع داشته باشم؟ یا اینم ممنوعه...بد دلم گرفته...بد....

 

+ ثبت نام دور جدید عتبات دانشگاهیان شروع شد...

اینجا

۰ نظر

خبرت هست که بی روی توی آرامم نیست...

از ساعت ۹ صبح تا ۱۸ بعدازظهر! سرجمع صدتا کلمه هم حرف نزدم

در حد مرگ احساس غربت میکردم اونجا :|

جالبه همه هم سریع شناختنم و اسم فامیل رو یاد گرفتن

ولی من فقط زحمت کشیدم فامیل نفر اصلی رو یاد گرفتم!!

 

 

یه پیشنهادی میخوام به یکی بدم

تصورم اینه ک براش خیره

ولی میترسم درنهایت برا خودم شر بشه تو این اشفته بازار زندگیم....

۲ نظر

نیمچه طنز هفته :ی

*کلاس مهندسی پزشکی ها شنبه عصر با حداکثر تعداد نفرات تشکیل شد!!

خدایی خودم فکر میکردم اینا نهایتش 10 نفرشون بمونن تا ساعت 3!!

البته چون خودمم دانشجویی نیستم که سرکلاس حل تمرین برم!(به خصوص تو این دانشگاه!) توقعی هم نداشتم که بقیه بیان سرکلاس من :دی یه همچین ادم منطقی ای هستم :دی

اول کلاس یکی دوتا اشکال داشتن که حل کردم و بعدش هم خودم مساله نوشتم براشون.

یعنیا!من ذوق مرگ میشم وقتی میبینم اینا خودشون پیش قدم میشن بیان پاتخته واسه حل مساله!!

اصلا این چیزا انقدر برام غریب هست که حد و حساب ندارد! برا همینم خیلی ذوق میکنم :دی

سوال دومی که براشون حل میکردم سه قسمتی بود و واقعا سخت!! ولی خب با توجه به نمره ها و رتبه های کنکورشون! توقع داشتم نهایتا 20 دقیقه وقت صرف حل اون سوال بشه! ولی شیرین 1 ساعت وقت برد :دی

چرا؟ چون حاج خانم حل تمرین ! موقعی حل مساله رو برای این بندگان خدا توضیح میداد! یه قسمتش رو که دست برقضا روی جواب نهایی تاثیر داشت! نمیگفت:دی توی ذهن خودش بود و جواب رو هم بر همون اساس تعیین میکرد! ولی به این بندگان خدا نمیگفت!کاملا هم غیرعمدی! :|

و این چنین بود که همه ی کلاس ذهنشون درگیر سوال و جوابش شده بود و به تکاپو افتاده بودن!

و حاج خانم حل تمرین لذت میبرد از این تکاپو :دی

یکیشون بود که شدیدا منو یاد دو نفر از بچه های قدیمی مینداخت!

اداهاش موقع حل سوال و توضیح دادن! منو یاد همکلاسی قدیمم مینداخت و باعث میشد زیرزیرکی بخندم :دی

رفتار و اخلاقش هم یاد دبیر انجمن ای تی دانشگاه سابق!

و از اونجایی که حاج خانم حل تمرین قبلش اینا رو بابت مسخره کردن همکلاسیشون که پای تخته بود و یه چی رو اشتباه نوشته بود! دعوا کرده بود!! نمیتونست خودش درست و درمون بخنده! مجبور بود هی برگرده طرف پنجره کلاس! و یواشکی بخنده :دی :| (یکی از همکلاسیام میگفت عین استاد ق ترم اول خیره میشدی به افق :دی)

کسی که اومده پای تخته و محاسبات رو انجام میداد هم خیلی جالب بود! اصلا من این همه انگیزه رو تو وجود این ادم میبینم گل از گلم میشکفه!

و نفر سوم که باعث تبسم شد! نماینده ی کلاس بود که بعد از سه بار قرائت مساله هنوزم نفهمیده بود سوال چی میگه :دی  چرا؟ چون حواسش هم به محاسبات نفر پای تخته بود!هم به حاج خانم حل تمرین که سوال رو میخوند :دی یکی نبود بگه!پسرم شما تک بعدی هستی! یا سوال رو گوش بده یا محاسبات رو چک کن ! مانع از این که بقیه مسخرت کنن هم بشو!!

پرانتز باز : هفته پیش رفته بود دفتر استاد الف که یه کتابی ازش بگیرم! قرار بود همین نماینده کتاب رو بیاره برا استاد. موقعی رفتم دفترشون هرسه نفر بودن (نماینده استاد الف استاد الف2) به نماینده گفتم کی کتاب رو براتون بیارم! که استاد الف 2 گفت ولش کن!این که نمیخونه!الانم از لای پتویی که توی کشو کمدش بود برداشتش:دی) خب همه خندیدن! بعد باز گفت راسستی میم تو میانترمت چند شدی؟ یک که بیشتر نشده بودی؟ استاد الف گفت نه ! من برگش رو صحیح کردم شده بود "..." (1<"...") نماینده گفت استاد دقیق انقد "...."شدم ! و این چنین شد که یه ننمره میانترم باعث شد این دوتا استاد کلی سر بسر این طفلک بذارن! و مایه خنده جمع بشن :دی

در نهایت هم استاد الف گفت نه!من میدونم که میم در اینده تو این رشته حرف برای گفتن داره و خیلی پیشرفت میکنه ! و از استاد الف2 و من تایید خواست!! بچه بیچاره از اینور سرخ شده بود از اونور هم ذوق مرگ :دی

 

نکته ای که به شدت جالبه برام از این کلاس اینه: کافیه فقط یه بار به حالت توبیخی بگی "بچه ها"! همه میرن رو سایلنت! انگار نه انگار که تا یه ثانیه پیش این کلاس روی هوا بوده :دی

 به شدت حرف گوش کنن! و به شدت دوست داشتنی!(به قول خودم:| ! خیلی گوگولی هستن!:دی) از بین سه تا کلاس! اینا رو عمیقا دوست دارم! و از ته دل میخوام که همشون موفق بشن :)

 

 

+

 

دیشب به این نتیجه رسیدم که چقدر چیزها هس که من تجربشون نکردم!

و نمیدونم اگه شرایط تغییر کنه چجوری باید برخورد کنم!

چرا تا حالا اصلا برای بقیه ماجرا هیچ برنامه و یا حداقل نقشه ای پیدا نکردم!

چرا در راه رضای خدا دو تا دونه کتاب براش نخوندم به جای کتابهایی که موضوعاتش پرت بودن!

چرا فقط به نتایج شهودی خودم دل بسته بودم!

:|

 

+

 

میگه منتظر کسی هسی؟ امیدی داری؟!

میگم! من اگه ادم منتظر موندن و امید بستن به یه ادم خاص بودم که الان اینجا نبودم! ما رو چه به عاشقی! بی خیال!!

 

یکی از دوستان داره تلاش میکنه منو راهی کرمان کنه!

یکی از نزدیکان هم برنامه داره راهی تهران کنه!

عمیقا احساس میکنم تلاشهای هر دوشون بی فایده اس :دی

 

 

+

 

در عین داشتنتون ! نداریمتون

و در عین نداشتنتون! داریمتون....

مبارک باشه آقاجان...

 

* نوشتن این چند خط هیچ گونه ارزشی نداره و توضیه ای جهت خوندنشون نمیشه ولی نگارنده دوست داره ساعت های لذت بخشش رو ثبت کنه!:)

۲ نظر

بسیار امیدهاست در نومیدی

نمیدونم وقتی اون خبر خوب رو بهم داد واقعا خوشحال شدم یا یه خوشحالی صوری بود

فقط می دونم من هیچ وقت حسود نبودم...با اینکه همیشه اطرافیانم تقاوت قائل میشدن ولی من هیچ وقت حسودی نکردم

این حالمو نمیفهمم

...

 

هنوزم نفهمیدم کجای کارم میلنگه که نمیخوای منو...

میشه بیای پایین و بگی چرا؟

بگی کجا رو بد رفتم؟نباید میرفتم؟

نمیشه و نمیای...

فقط روز ب روز نشونم میدی که نمیخوایم

ولی من پرروتر از این حرفام

میدونی من اگه تو رو نداشته باشم بی کس ترین ادم دنیا؟

من فقط همینو میبینم "قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم*"

 

*ایه53 سوره زمر

 

*عنوان

گرچه هیچ نشانه نیست اندر وادی

 بسیار امیدهاست در نومیدی

مولوی

 

بعدانوشت

شایدم من تو رو نمیخوام و همه ی اینا ادعا و حرفه...

۷ نظر

کلاه گشاد امریکایی ...

"داماتو

قانون تحریم ایران و لیبی (ILSA) یا همان داماتو، ابتدا در سال 96 میلادی به بهانه‌های تروریسم و سلاح‌های کشتار جمعی تصویب شده و حوزه بالادستی نفت ایران را هدف قرار داد. طبق این تحریم که اولین تحریم فراسرزمینی یا ثانویه آمریکاست، هیچ شخص حقیقی و یا حقوقی نمی‌توانست بیش از 20 میلیون دلار در طول یک سال در بالادستی نفت ایران سرمایه‌گذاری کند. در 2006 با اصلاح این قانون، تحریم‌های لیبی حذف شد و اسم قانون به قانون تحریم ایران (ISA) تغییر کرد. در قانون جامع تحریم ایران سیسادا  (CISADA,2010) این قانون اصلاح شد وتحریم صادرات فراورده‌های نفتی به ایران نیز به آن افزوده شد.

بر اساس برجام قانون تحریم ایران یک قانون حاوی تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای است. با این توضیح که در بند 24 برجام، آمریکا و اتحادیه اروپا اظهار می‌کنند که لیست جامع و کامل تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای در ضمیمه دوم برجام آمده است. به عبارت دیگر از منظر برجام هرآنچه از تحریم‌هایی که در ضمیمه دوم آمده است، تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای است. در ضمیمه دوم و بخش 4 تحریم‌هایی که باید از سوی دولت آمریکا اعمالشان متوقف شود بیان شده است. در زیربخش 4.3 که تحریم‌های حوزه نفت و انرژی بیان شده است، اصلی‌ترین تحریم‌ها مربوط به تحریم‌های قانون تحریم ایران است.
 بند 4.3.2 و بند 4.3.4 مهم‌ترین بندهای مرتبط با قانون تحریم ایران است که شامل تحریم سرمایه‌گذاری در بالادستی نفت ایران و تحریم فروش فراورده‌های نفتی می‌شود. بر این اساس بخش‌های اصلی قانون تحریم ایران بر اساس برجام به عنوان تحریم مرتبط با هسته‌ای تشخیص داده شده است


آنچه که در رسانه‌ها از تمدید قانون تحریم ایران بیان می‌شود، عملا وضع یک قانون جدید است. در قانون تحریم ایران آمده است که عمر قانون در دسامبر 2016 به پایان می‌رسد و هیچ شرطی نیز برای تمدید آن در نظر نگرفته است. در نتیجه تمدید قانون تحریم ایران علی‌رغم اسم آن عملا قانون‌گذاری جدید است.

در بند 26 برجام بیان شده است که:
«دولتمردان آمریکا مطالبق با نقش رئیس جمهور و کنگره، از بازگرداندن و دوباره اعمال کردن تحریم‌هایی که در ضمیمه دوم مشخص شده است خودداری می‌کنند. فارغ از فرآیند حل و فصل اختلافات پیش بینی شده در این برجام.»
در نتیجه بر اساس برجام اگر تحریمی که مرتبط با هسته‌ای شناخته شده است دوباره بخواهد بازگردد، دولت آمریکا تعهد داده است که مطابق با نقش رئیس جمهور و کنگره از آن خودداری کند. بخش‌هایی از قانون تحریم ایران (داماتو) مرتبط با هسته‌ای بوده و در طرح تمدید آن برای ده سال دیگر دوباره بازگردانده می‌شود.

با توجه به اینکه تحریم‌های مطرح شده در قانون تحریم ایران در برجام به عنوان تحریم مرتبط با هسته‌ای تلقی شده است، در نتیجه تا زمانی که برجام از سوی ایران نقض نشده است، هیچ دلیلی برای طرح مجدد تحریم‌های این قانون (#داماتو) در کنگره آمریکا وجود ندارد. چرا که تحریم مرتبط با هسته‌ای برای مهار ایران در موضوع هسته‌ای بوده و با توجه به توافق صورت گرفته، دیگر دلیلی برای وجود نگرانی از برنامه هسته‌ای ایران وجود ندارد. لذا طرح تمدید قانون تحریم ایران نشان دهنده بی‌فایده بودن برجام است. در حال حاضر می‌توان گفت عملکرد کنگره و سنا اثبات می‌کند که برجام بی‌فایده بوده است.

اگر رئیس جمهور آمریکا بخواهد این قانون را امضا کند، عملا خلاف تعهد خود در برجام عمل کرده و به عبارت دیگر برجام از سوی دولت آمریکا  نقض شده است. همانطور که اشاره شد طبق بند 26 برجام دولت آمریکا تعهد داده است که از بازگرداندن و تحمیل مجدد تحریم‌های مشخص شده در ضمیمه دوم برجام جلوگیری کند. هرچند تاکید شده است که این تعهد مطابق با نقش رئیس جمهور خواهد بود، اما از آنجایی که امضا کردن قانون یکی از شئون قانونی رئیس جمهور است، پس شامل این تعهد می‌شود. در نتیجه اگر رئیس جمهور آمریکا این قانون را امضا کند، رسما برجام از سوی دولت آمریکا نقض شده است.
شاید دولت آمریکا تمدید قانون تحریم ایران را مانند قانون ویزا اینگونه توجیه کند که هرچند قانون را امضا می‌کند اما در اجرای تحریم از حق صرف نظر کردن (Waive) استفاده خواهد کرد تا مشکلی در اجرای برجام به وجود نیاید. اما باید توجه کرد که امضا کردن قانون که به معنای اعمال مجدد تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای است، نقض برجام است.

حالت دیگر آن است که رئیس جمهور آمریکا طرح تمدید قانون تحریم ایران را امضا نکند و وتو هم نکند. این کار عملا پس از ده روز مصوبه حالت قانون به خود می‌گیرد. در این وضعیت دولت آمریکا می‌تواند ادعا کند که قانون را امضا نکرده و لذا نقض برجام صورت نگرفته است و سپس با استفاده از حق صرف نظر کردن اجرای قانون به تعهد خود در برجام عمل کند. روشن است که این توجیه پذیرفتنی نیست چرا که رئیس جمهور آمریکا می‌توانسته طرح تمدید قانون تحریم ایران را وتو کند ولی نکرده است. پس از اختیارات خود برای جلوگیری از نقض برجام استفاده نکرده است. لذا نقض برجام رخ داده است.
حالت دیگر آن است که رئیس جمهور آمریکا قانون را وتو کند و به کنگره بازگردد. در صورتیکه کنگره با دو سوم آرا مجدد طرح را تایید کنند، وتوی رئیس جمهور از سوی آنها وتو خواهد شد و طرح به قانون تبدیل می‌شود. در این حالت هم دولت آمریکا می‌تواند ادعا کند که نقشی در قانون شدن مجدد تحریم‌ها نداشته است و با استفاده از حق صرف نظر کردن تعهدات خود در برجام را اجرایی می‌کند.در این حالت به نظر می‌رسد در ظاهر امر نقض برجام رخ نداده است اما عملا اثبات شده است که برجام هیچ فایده‌ای برای طرف ایرانی نداشته است و حتی اگر تمام دوره برجام نیز طی شود، اما ضمانتی برای لغو شدن تحریم‌های ایران وجود نخواهد داشت. لذا ادامه دادن برجام برای طرف ایرانی بی معنی خواهد بود

محمد علی مسعودی "

 

بله!این هم از فتح الفتوح وزیرالوزرا!جناب محمد جوان خان ظریف...

 

 

جا دارد یادی کنیم از سخنان رهبر عزیزمان:

"

با تلاشى که دولت محترم و مسئولین کشور دارند انجام میدهند، ما موافقیم. یک کارى است، یک تجربه‌اى است، احتمالاً یک اقدام مفیدى است؛ این کار را انجام بدهند، اگر نتیجه گرفتند که چه بهتر، امّا اگر نتیجه نگرفتند، معنایش این باشد که براى حلّ مشکلات کشور بایستى کشور روى پاى خودش بایستد. این توصیه‌ى قبلى خودمان را باز هم تکرار میکنیم: به دشمنى که لبخند میزند، اعتماد نکنید؛ این را ما به مسئولینمان، به بچّه‌هاى خودمان، فرزندان خودمان - اینهایى که در مسئله‌ى دیپلماسى مشغول کار هستند، بچّه‌هاى مایند، جوانهاى خود مایند - [توصیه میکنیم‌]؛ توصیه‌ى ما به اینها این است: مراقب باشید لبخند فریبگرانه شما را دچار اشتباه نکند، دچار خطا نکند؛ ریزه‌کارى‌هاى کار دشمن را ببینید.

 

ب مذاکره خوشبین نیستم"...

 

خب اقایان الان دیگه تکلیف معلوم شد!سیاست خارجی و لبخند جواب نداد! وقت این هست که درس عبرت بگیرید برید سروقت ظرفیت داخلی در همین زمان اندک باقیمانده.

۲ نظر

همه اش همین بود...

حاج اقا داشت سخنرانی میکرد

از اون حاج اقاهای اهل دل بود و جوان...

بین همه ی حرفاش یه جمله اش خیلی توجهم رو جلب کرد.

(نقل به مضمون) حاجی میگفت:

" این خودکاری که دست منه! مال منه ! میتونم هرکاری دلم خواست باهاش بکنم! کسی هم نمیتونه بهم عیب و ایراد بگیره چون این خودکار ملک منه!ولی این خودکار رو من خلقش نکردم!

ماها رو خدا افریده و خلقت خداییم!در نتیجه جز ملک خدا هم محسوب میشیم و خدا میتونه هرکاری که میخواد با ما بکنه!

موقع افرینش حضرت آدم و فرمان سجده به آدم

شیطان گفت خدا تو منو از اتش افریدی! ادم رو از خاک! و اتش از خاک برتره...

شیطان در برابر خدا و افرینش ادم با عقلش با خدا حرف زد .

"

 

میگه شیطان در برابر فرمان خدا با عقلش جواب داد!

گرفتی چی میخوام بگم؟

میخوام بگم ماها هم خیلی جاها فرمان خدا رو که خالق و صاحبمونه رو گذاشتیم زمین! و با عقل خودمون عمل کردیم!

اونم چه عقلی؟ عقلی که ناقصه! عقلی که به همه ی امور احاطه نداره!

تازه بعدشم که گند کار در میاد شاکی میشیم که چرا اینطور شد!و شروع میکنیم به نق زدن و غر زدن سر خدا!

دیگه نمیگیم خدا که بهمون راه و چاه رو نشون داده بود!ما حرفشو گوش نکردیم!

 

بشینیم فکر کنیم ببینیم کجاها حکم خدا رو گذاشتیم زمین و عقل خودمون رو دست بالا گرفتیم...

 

+

 

آرامشی که اینجا داشتم رو!خودم از خودم گرفتم... یکی نبود بگه دختره خیره سر! تو که دفعه قبلی هم برا همین حذف کردی وبلاگت رو!باز براچی همون اشتباه رو تکرار کردی...

 

+

عمیقا از دست خودم ناراحتم...ناراحتم که برای این جماعت خودِخودم نبودم و حالا اینا تصور میکنن میتونن هرچی خواستن بگن و حکم بدن و منم بی چون و چرا اوامرشونو اجرا کنم...

عزیزم اونی که براش چشم و ابرو میای و حرفتو گوش میده من نیستم...

زیر بار حرف زور از تو بزرگترش نرفتم!تو که کوچیکتری!!

 

+

 

گفت:

جوونی ما به فدات حسین جان

کی می رسیم به کربلات حسین جان

 

چکید

هیچ وقت...

 

+

"هرچه دارم میدهم ای آفتاب
روی قبر مجتبی کمتر بتاب..."

 

"رفتی نگفتی دخترت تنها چه خواهد کرد
این درد پهلو، با دل زهرا چه خواهد کرد

رفتی نگفتی اهل بیتت بی کس و کارند
بعد از تو دنیا با علی اینجا چه خواهد کرد"

 

۶ نظر

عصبانی نوشت

از ادم هایی که مسئولیتی رو قبول میکنن

یا درست انجامش نمیدن!

یا اشتباه انجام میدن!

یا ناقص انجام میدن!

عمیقا متنفرم :|

وقتی کاری رو نمیتونی انجام بدی! بگو نمیتونم!

باور کن کسی نمیکشتت!

۹ نظر

بایت های خالی!

شاید تنها خاصیت لینکداین ! همین باشه که گه گاهی میتونی قدیمیهای پاک شده از حافظه موقتت رو ببینی و از حالشون خبردار بشی!

از فرمانده بسیج 5سال پیش گرفته تا دبیر اون کانون کذایی و دبیر انجمن های ای تی و نرم افزار دانشگاه قبلی و همکلاسی های قدیمیت و ترم بالایی های قدیمی تا ادم های اشناتر...

دیدن پیشرفت های اشناهات قطعا خوشحالت میکنه و گاهی هم متعجب!

 

یه حافظه ای دارم که حتی یه بایتش رو هم صرف ذخیره ی ادم ها نمیکنه.. به خصوص ادمهایی شبیه ادمهایی که تو چند خط قبل ذکر شدن...حتی صرف ذخیره ی چهره های ادمهای نزدیک ولی دور هم نمیکنه! حافظه ی بدیه!

 

ادرس یه وبلاگی رو که مدتها بود دنبالش بودم رو خیلی اتفاقی پیدا کرده بودم!

و خیلی حواس پرتانه گمش کردم!یه همچین ادم حواس جمعی ام من!

 

۱ نظر

آن که خواب خوشم از دیده ربودست، تویی...

اقا!!! اقا!!!

45 دقیقه توفیق اجباری  فیلم دیدم!همش سبد گل بود!

دقیقا به کجا چنین شتابان:|

نه خداوکیلی کدوم ادم عاقلی همچین کاری میکنه :|

اصلا مگه همین مردانی توی کره زمین وجود داره؟؟؟؟

حتی توی فیلمش هم نیس در این حد!!! :|

 

بگذریم!! هرچی بگم نشان دهنده ی میزان تعجب و تاسفم نیست:|

 

+

 

شنبه کلاس اخریم تشکیل نشد!

قرار بود اگه کلاسم تشکیل نشد برم پیش استاد الف در مورد کلاس حل تمرین صحبت کنیم

رفتم نبود دفترش منم همراه بچه ها رفتم خوابگاه و بهش پیام دادم که کلاسم تشکیل نشده هروقت امر کنید خدمت میرسم (:|)

نیم ساعت بعدش زنگ زد و رفتم دفترش.

یعنی!جا داره بگم! جاتون خالی!

مجلس روضه ای بود برا خودش

نمرات میانترم سه تا کلاس یکی از یکی قشنگ تر! ( به قول مهدیه همشون تکاور بودن :دی )

سوال هاشونم سخت نبوده ولی اسونم نبوده

خلاصه اینکه کلی استاد برام شرح مصیبت دادن!

تا اینکه استاد دیگری که هم اتاقی این استاده وارد شدن!

ملتفت شدم که ایشونم همین درس رو برای یکی از اون سه تا کلاس ارائه میدن!

استاد شماره دو (که ایشونم فامیلش با الف شروع میشه ) میگفت!

به خدا من دیگه اسون تر از این نمیتونم درس بدم!اصلا ما چیز سختی بهشون نگفتیم که!!

یاIQ من خیلی بالاس یا اینا مشکل دارن!!

(میزان اعتماد به نفس این استاد ستودنیست ;) )

هیچی دیگه نزدیک بود از سرویس جا بمونم به خاطر این مجلس روضه که دوتا روحانی داشت و یه شنونده! :))

استاد میگه اگه سرویس رفته بود زنگ بزن بهم!!

گفتم عموم اینجاس میاد دنبالم! میگه نه حتما خبر بده!باشه ای گفتم و رفتم!

تو دلم گفتم من عمرا با شما دو تا تا یزد بیام:| والا!

نیم ساعت ، چهل و پنج دقیقه یه سر حرف زدین فقط خب!!

تازه کاش یه چیز جدیدی بود!درس نخوندن جماعت دانشجو خو چیز تازه ای نیس!!

ملت نمیان دانشگاه درس بخونن که!

میان 4 سال وقت بگذرونن! و برن !تهشم بگن ما مهندسیم!

تو این چهارسالم! مهندسی پزشکیا واسه صنایعی ها قیافه بگیرن!

صنایعی ها واسه ای تی ها!

ای تی ها واسه نرم افزارها!

یعنی به واقع خاک بر سر این جو مثلا علمی :|

شماها هم بیخود دارین انقد خودتونو میچزونین !درس نمیخونن! تاپ تاپ بندازیدشون! تا دهنشون یه دور توسط شهرداری اسفالت بشه!

که درس عبرت بشه براشون! والا!

مگه دانشگاه قبلی نبود! ملت د امتحانا که میشد روانی میشدن! شب و روز دیگه معنی نداشت که کلا خوابگاه بیدار باش بود!

از اونورم هیچ استادی ککش نمیگزید که دانشجوش افتاده !یا مثلا از 50 نفر کلاسش !30 نفر افتادن!

اصلا اگه استادی تعداد افتاده های کلاسش بیشتر بود!ترم بعد تعداد واحد بیشتر و سخت تری بهش میدادن :|

این بندگان خدا جوونیشونو که فقط درس خوندن! الانم که دیگه ته مونده های جوونیشونه باید حرص درس نخوندن یه مشت بچه سوسول بی غم رو بخورن :|

ادمی که خودش دلش به حال خودش نمیسوزه! برا چی باید بقیه دلشون به حالشون بسوزه!؟

 

+

 

از سه تا کلاس! کلاس اخر رو دیروز رفتم که استاد معرفیم کنن!(اسمشو میذارم کلاس3)

این کلاس اشتثنائی ترین کلاسه!

ماکسیمم نمره برا ایناس! مینیمم نمره هم برا ایناس!

میانگین نمراتشونم البته نسبت ب دوتا کلاس دیگه پایین تره!

خلاصه!

تو راه که داشتیم با استاد میرفتیم! بنده خدا با چنان خجالتی میگه اینا خیلی چموشن که انگار تقصیر اونه!!

(همشون پسرن این کلاس پس طبیعیه یه کم :| )

وارد کلاس شدیم انگار جنگله!

هرکی یه وریه! سر و صدا ! دگر اوضاعی!

استاد معرفیم کردن بعد سر روز و ساعت کلاس داشتن با بچه ها هماهنگ میکردن!

میخواستن برا یه روزی دیگه بندازه که گفتم من کلا همین ساعتها رو خالی دارم و دانشگام!بقیه ش پره!

مخاطبم استاد و خب طبیعتا صدای من بین صدا(شما بخونید عربده مثلا)ی اینا پیدا نبود!

پسره میگه استاد این که اصلا صداش درنمیاد چجوری میخواد درس بده :|

هیچی دیگه! ملتفتین که همون لحظه براش نقشه ها کشیدم دیدنی!!

اینا نمیدونن من یه زمانی لقبم ارتشی بوده  :| هنوزم اگه اراده کنم همونم!

 

+

 

اولین جلسه کلاس 2 دیروز بود! نسبتا خوب بود!

هرچند ساعت کلاس 3-5 بود و همه خسته بودیم! ولی راضی بودم!

بچه های خوبیم بودن! برعکس کلاس3!!!

خب اینجاس که تفاوت دختر و پسر نمود پیدا میکنه!

تا ساعت 4:30 بی وقفه سوال حل کردم و این طفلکیها فقط 5 دقیقه اخر دادشون بلند شد که اونم طبیعی بود :دی

حالا اگه بچه های کلاس خودمون بودن! از ساعت 3:30 نق نق کردنشون بلند میشد :|

کلی هم در وصف اینکه اگه درس نخونین ته این 4 سال هیچی نمیشین و هرجا واسه کار برین تو سه سوت میفهمن بی سوادین! روضه خوندم :| البته خودشون خواستن والا من سرم به کار خودم بود!! جدی میگما!

بعد کلاس تو سرویس مسیر یزد خواب بودم! استاد دو بار زنگ زده بود که ببینه اصلا کلاسه تشکیل شده یا نه!

خونه که رسیدم دیدم تماس ها رو!زنگ زدم جواب ندادن!چند دقیقه بعدش خودشون زنگ زدن!

یه کم در مورد کلاس و بازخورد بچه ها حرف زدم و بعد باز روضه ها شروع شد!:|

انقدی که این استاد واسه کلاس 3 استرس داره!من ندارم :دی

دیگه دلم میخواست بگم استاد بیا و یه لطفی کن و خداحافظی کن! :| من از حرف زدن پشت تلفن بیزارم! بیزار!!

 

+

 

خیلی کار دارم!خیلی!

هم درس باید بخونم!هم تحویل پروژه دارم!هم کلی تمرین رو دستم باد کرده!

هم اینکه به شدت مضطربم! دعا کنید برام!منتظر یه خبرم! دعا کنید که اگه خیره و صلاحه اون اتفاقی که من میخوام بیفته!

اگه اون اتفاقه بیفته کلکسیون اتفاق های خوب این دو سه هفته ام تکمیل میشه

یه قول یه بنده خدایی! اون وقت میتونم تو چشم یه فلانی نگاه کنم و بگم! من اینم! نه اونی که تو تصور میکنی!

اینم به عنوان ختم پست بگم و برم!

استاد در راستای صحبت هاشون یه چیزی گفتن که بابتش هم کلی خجالت کشیدم هم حرص خوردم هم ناراحت شدم!

گفتن تو یزد هیچکس به خانم ها بها نمیده!انقد دختراشونو بد بار میارن که دختر بیچاره بزرگ که میشه یه ذره اعتماد به نفس نداره و یه مثالی هم از دانشجوهای مهندسی پزشکی زدن! و گفتن این دختر یزدیه و اینجوری !فلانی هم که همکلاسی شماس و فلانجایی  اونجوریه!

گفتم متاسفانه این پسر پرستی جز فرهنگ مردم این شهره...(تو دلمم گفتم خبر نداری بعضی از اساتید مثلا دکتر و درس خونده هم همینجورین... خانه از پای بست ویرانست...)

 

بالاخره تموم شد :دی

 

*عنوان از رهی معیری

 

 

انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگی می کند
یکی تحمل
انسان ها شبیه هم تحمل نمی کنند
یکی تاب می آورد
یکی می شکند
انسان ها شبیه هم نمی شکنند
یکی از وسط دو نیم می شود
دیگری تکه تکه
تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر می کند
تکه ای یک روز ...

رسول یونان

 

۸ نظر

خودمو که نطلبیدی اقا ولی حداقل پرچم حرمت رو دیدم...

بابا از سفر برگشتن دو شب پیش

از بس چهارشنبه ای کار کرده بودم خدایی دیگه جون نداشتم بیام اینو بنویسم!!

از 8 صبح تا 4:30 بعدازظهر یه کله و بی وقفه!!

4:30 دو تا قاشق ناهار خوردم و جمعکردیم رفتیم خونه دایی عباس!

اش پشت پا پخته بود زندایی براش.!

دایی عباس و محمد هم رفتن کربلا اگه اشتباه نکنم!شنبه یا یه شنبه!

بابا هم حدود 9-10 شب بود که اومد.

سه تاشون سرماخورده و داغون. دایی علی پادرد!

تنها چیزی هم که بابا تو این دو روز گفته اینه: خیلی شلوغ بود :|

نمیدونم خدایی چه توقعی داشته به جز شلوغی!

امروز صبح هم همینکه از خواب بیدار شدن یه جمله گفتن که ماها به افق پیوستیم!

میگن که :فکر می کردم از کربلا برگردم شماها فلان عادتتون رو ترک کرده باشید:|

کار خدا رو میبینید!برعکسه! یکی دیگه رفته کربلا قاعده اش اینه که تغییر کرده باشه

بعد ایشون از ما که تو خونه بودیم توقع تغییر دارن:|

اینم یه مدلشه دیگه!

 

+

دیروز فرهنگسرا مراسم بود برا سالروز شهادت شهید زین الدین.

پرچم امام حسین رو هم اورده بودن.خیلی ناگهانی تصمیم به رفتن گرفتیم...

هنوزم نمیدونم چه برداشتی باید داشته باشم...

 

تصویر پرچم حرم امام حسین(ع)


رزق مجلس یادبود شهید زین الدین...

 

در زمان غیبت امام زمان عجل الله چشم و گوشتان به ولی فقیه باشید تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر می شود

سردار سرلشکر شهید مهدی زین الدین

۶ نظر
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان