روزنوشت...

بالاخره امروز مدارکمون رو تحویل دادیم به مسئولش!

ان شاالله اگه زنده باشیم 5 اسفند حرکته...

یعنی میشه برم و ادم وار برگردم؟ یا میشه برم و اصلا برنگردم؟

باورم نمیشه...

 

+

دیروز با وجود اینکه هزار دفعه قبلا بحثش رو کرده بودیم!

بابا اومد شرکت و به مهندس ف گفت که ساعت کاریم رو تغییر بده که رفت و امدم همراهشون باشه! (هرروز صبح و ظهر از مسیر شرکت رد میشن)

 

چرا نمیخواد قبول کنه من اون بچه بی زبون ساده ی 17-18 ساله که پنج سال پیش از این شهر رفت نیستم؟

 

+

این روزا خیلی بد میگذرن

همش خستگی و کلافگیه

جدیدا غدد اشکیمم زیاد فعال شدن

از من بعید بود این یه قلم!

شدم مصداق "هر دم از این باغ بری میرسد! تازه تر از تازه تری میرسید..."

 

 

۴ نظر

کوچکترین اما مهم ترین!

یه ضرب المثلی هس نمیدونم همه جاییه یا فقط جز ضرب المثلهای مادرمنه!

میگه : فلانی علی ِ در و عمرِ خونه اس!

معنیش هم اینه که بیرون از خونه خیلی خوش رفتاره و همه قبولش دارن و... ولی تو خونه به سختی میشه تحملش کرد!از اون ادم خوبه انگار خبری نیس!

 

اینو گفتم که بگم اکثریت ما ادما یه علی در و یه عمر خونه داریم.گاهی هم برعکس میشه! علی خونه و عمر در!

تو هر دو حالت هم یه عده از دستمون میرنجن و ناراحت میشنولی چرا؟

ما اگه واقعا میتونیم اخلاق خوب داشته باشیم و مدارا کنیم.افراد خونمون چه فرقی با غریبه ها دارن!؟

چطور میتونیم برا غریبه ها لبخند بزنیم و خوب رفتار کنیم و خوش اخلاق باشیم ولی برا خانوادمون!پدر مادر همسر فرزند خواهر برادر !نمیتونیم اینجوری باشیم!؟مگه این بندگاه خدا چه گناهی کردن که باید مدام اخم و تخم و بدخلقی ما رو تحمل کنن!یا بدتر از اون! همه ی عالم و ادم رو محرم و رازدار بدونیم! ولی خانوادمونو اصلا حساب نکنیم!انگار تنها نامحرمای کره ی زمین همین افراد خانوادمونن!چطوری میتونیم به غریبه ها تا این حد اعتماد کنیم ولی به خانوادمون نه!

اصلا غریبه هم نه! فرضا خواهر و برادرمون رو محرم اسرار زندگی خصوصمیمون بدونیم! ولی همسر و فرزندمون رو غریبه! و نامحرم!

بعد هم همه شاکی که چرا خانوادمون گرم نیس و چرا بچه هامون مهر و عاطفه ندارن!چرا همسرمون بدعنقه و...

خب عزیز من ! وقتی تویی که ستون خونه ای اینجوری با اهل خونت رفتار می کنی! توقع داری اون بچه خوش رفتاری رو ازت یاد بگیره؟ مهر و عاطفه رو ازت یاد بگیره؟ اصلا این بچه ی بیچاره مگه مهری هم دیده که بخواد یاد بگیره!

یا وقتی خودت همه ی حرفات رو میبری برا مادر و خواهرت!توقع داری همسرت بیاد حرفاشو بهت بزنه؟ مگه تو حرفات رو به اون میزنی که همچین توقعی داری! وقتی تو اونو ادم حساب نمیکنی! چرا توقع داری طرف مقابل ادم حسابت کنه!

وقتی تو برای همه ی عالم و ادم وقت میذاری ولی به همسرت که میرسی!یا سرت تو گوشیه! یا تلوزیون میبینی! یا خسته ای و خوابی! اصلا در جریانی که اون بنده خدا هم ادمه تو زندگیت؟؟

اگه تو از صبح میری بیرون سرکار! اونم از صبح تایم بشور و بپز و بسابش شروع میشه!که هرکدومش کلی وقت میگیره! وای به روزی که بچه کوچیک هم داشته باشه! چطور کاری که تو میکنی کاره و خستگی و اعصاب خردی داره!ولی کاری که اون میکنه کار نیس!خستگی و اعصاب خردی نداره!

یا برعکسش! خانم خونه! چطور وقتی خودت اعصابت خرده دل تنگی ناراحتی!درمونده ای!دلت میخواد فقط حرف بزنی و حتی گاهی داد و هوار راه بندازی!و همه هم بهت توجه کنن و درکت کنن!ولی وقتی همسرت خسته اس حالش خرابه اعصاب خرده!و میخواد که ارامش داشته باشه  سکوت.تو درکش نمیکنی!شروع میکنی به ارائه دادن انواع و اقسام نظریه های کارامد و ناکارامد!و حرف زدن های متوالی و بی وفقه! خانوم جان!این ادمی که الان جلو روته فقط توقع داره چند دقیقه ساکت باشی!یاد بگیر دیگه!مردا با این حرف زدنهای متوالی اروم نمیشن!باید مهلت بدی بهشون!

یاد بگیریم خودخواه نباشیم

یاد بگیریم به بقیه هم اهمیت بدیم

یاد بگیریم ارزش و احترام قائل بشیم برا بقیه.

امان از خودخواهی ما ادمها...

۴ نظر

بالاخره تموم شد :))

ســـــــــــــلام!

 

نمیدونم امروز 6 بهمنه یا 7! ولی بعنوان روز آزادی نامگزاریش می کنم :دی

بالاخره امتحانا و تحویل پروژه ها و همه ی مشغله ها تموم شد!البته کاراموزی همچنان ب قوت خودش باقیه :/

فقط امیدوارم اقای ف پیام نده بگه پس حالا ک امتحانات تموم شد فردا بیا شرکت :|

 

تو این مدت هم اتفاق زیاد افتاده فقط حال گفتنش نیس...

 

جایی ک میرم کاراموزی! اولین جاییه تو یزد ک میبینم ملت همشون ب قول همین اقای ف ! سبز جلبکی نیستن!

روزی ک خبر فوت هاشمی اومد !اقای ف بعد از اینکه همه حرفاشونو زدن!! خطاب به من و اقای م م م! (چون اونجا اقای م زیاده! اول اسم و فامیلش رو نوشتم!!) میگن ک!شما خو اونوری نیستین!!! خب بنده خدا اگه اونوری هم بودیم دیگه مگه میشد چیزی بگیم :دی

و اینکه اینجا خیلی خیلی خیلی بهتر از شرکت قبلیه

تایم نماز اکثریت میرن مسجدی ک دو سه تا کوچه بالاتر از شرکته

همه جور حرف و حدیثی رو نمیشنوی

رییس و اقای ف (مدیر فنی) ادمای خوش اخلاقین!

ولی!ولی! این نرم افزاری ک باید یادش بگیرم!عمیقا زبون نفهمه! یعنی بگی ماست سفیده ها! این ب هیچ وجه نمیفهمه!حالا ب هر زبونی میخوای بگو!

 

از دونه ب دونه ادمای این شهر بدم اومده...

 

شاید احمقانه باشه! ولی من بعد 6 روز و باوجود دمای 600 درجه! هنوزم دلم میخواد حتی اگه شده ی نفر! زنده از زیر اوار بیرون بیاد...خدا برا تو ک کاری نداره...

۲ نظر

پلاسکو...

عکسا رو نگاه می کنم

اشک میریزم

یا فاطمه میگم و...

 

کی میفهمه حرارت 200-600 درجه یعنی چی؟

اونایی که موقع اتیش سوزی گوشی ب دست مشغول سلفی گرفتن و عکس گرفتن بودن؟

اونایی که راه نیروهای امدادی رو سد کرده بودن؟

یا بدتر از همه اونایی که تو اوج غم و درد ملت دنبال بازی های سیاسی ان؟؟

اینا میفهمن یه ماه تا بازنشستگی یعنی چی؟؟

والله قسم نمیفهمن! به مولا قسم نمیفهمن!

که اگه ذره ای شعور توی وجود بی وجودشون بود الان اینجوری عزادار نبودیم...

 

أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ

بخونیم.. به امید اینکه حداقل یه نفر زنده بمونه...

۳ نظر

بازم...

من هیچی نمیگم

عین همیشه

ولی

تو داری میبینی دیگه؟

بازم من شدم مقصرترین ادم دنیا...

همین ک تو میبینی و تو قضاوت میکنی برام بسه...

 

+

 

مسخره اس ک با بیست و اندی سال سن!

هنوزم فکر می کنم دنیا بر مدار دوست داشتن های من قراره بچرخه...

چرا نمیفهمم چرخشش دقیقا پادساعتگرده...

 

 

+

 

11 روز تا ازادی باقیمونده هنوز...

چرا تموم نمیشه راحت شم...

۱ نظر

یتیم خانه ایران!

بعد قرنها رفتم سینما

یتیم خانه ایران

ببینیدش ضرر نداره!تضمین می کنم!

چندتا دیالوگ خیلی عالی داشت!

سید ضیا (منورالفکر) : تاریخ رو ما می نویسیم و درس میدیم!

دکتر : تن فروش خودشو به جهنم میبره، وطن فروش!وطن رو جهنم می کنه...

 

پ ن

الحق و الانصاف ک باید این جمله دکتر و اون یارو منورالفکره رو با اب طلا نوشت و قاب گرفت...

تا زمانیکه یه عده عاشق امریکا و انگلیس تو کشور داشته باشیم وضع همین میمونه...خدا هدایت کنه هرچی منورالفکره!نشد شرشون رو کم کنه از سرمون...اون زمان یه عده بودن که لباس خوشکل تن انگلیس میکردن و بزک کرده نشونشون میدادن! الان همون ادما با یه ظاهر دیگه هستن..

اینم مناسبتش باشه 9 دی...

 

یه چیز دیگه هم جالب بود برام! طرف داشت می گفت این جوری حساب و کتابمون نمیخونه باهم!

همون سیدضیا(منورالفکره) گفت حساب و کتاب مال ریاضیدان هاس!هیچ وقت دنیا رو ریاضیدانها نچرخوندن!

 

پ ن

دوستای عزیزی که پست قبی اظهار خوشحالی کردین به شدت ممنونم ازتون:)

 

پ ن

دیروز کاراموزی بودم که ریحانه پیام داد و خبر کربلا رو بهم داد...

کشتم خودمو تا تونستم جلو گریه کردنم رو بگیرم

دم در میشینم و محل رفت وامد همه!تصور کن یهو ببینی دختری که از 8 صبح تا 16 بعدازظهر صداش درنمیاد داره گریه میکنه! یقینا با خودت میگی دختره دیوونه اس... من این دیوانگی رو عاشقم...

 

راستی!من همچنان خیلی محتاج دعای خیرتونم...

پ ن

خیلی حرف دارم ک بزنم ولی خیلی خسته ام.کاش زود این سه - چهارهفته تموم بشه!

۲ نظر

بالاخره شد!

با اینکه دارم از خستگی ، سردرد و گردن درد میمیرم

ولی دلم نی مد خوشحالیمو باهاتون شریک نشم.

 

امروز بهترین روز زندگیم بود

بهترین و مهمترین خبر رو شنیدم

قربونت برم اقا که بالاخره طلبیدی منو

قربونت برم که نزاشتی مطمئن بشم جنس بنجل ب درد نخورم

اگه همین الان عزراییل بیاد سروقتم عین خیالم نیست همین که خواستی منو برام بسه...حتی اگه حرم ندیده بمیرم...

 

+

اینم دیشب میخواستم اضافه کنم که نشد

 

 

۵ نظر

delay

عجیبه که دیگه اینجا رو هم دوست ندارم

یه زمانی همین نوشتنه حس زنده بودن بهم میداد هرچند چیز خاصی هم نمینوشتم(و نمینویسم!)

 

درد برگشته...انگاری با تمام قدرت هم برگشته...

 

هفته های پیش رو هفته های سختی هستن برام

میانترم و پایانترم و تحویل پروژه و کاراموزی کل وقت و انرژی ام رو میگیره

گفتم که بگم به احتمال خیلی زیاد یه چند وقتی سروکله ام پیدا نیس...برمیگردم امید به خدا...

دعا کنید برام...

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا...

۳ نظر

هر جا هوا مطابق میلت نشد برو..‌‌

منی که تا دو روز پیش با انگیزه ترین حال ممکن رو داشتم

الان فقط دلم میخواد بخوابم...

 

بی ربط نوشت+عنوان

هر جا هوا مطابق میلت نشد برو..‌‌
فرق تو با درخت همین پای رفتن است!

سعید صاحب علم

اهالی عیدتون مبارک...

وجود تو باشد چُنان،کعبه ی هدایت

ای جانِ همه عالمین،جانِ ما فدایت

برای ما کن دعا،رَویم به راهِ خدا

به مقصدِ کربلا،حبیبی یا مصطفیٰ

***

مدیحه خوانِ تو شده لاله و شقایق

احیاگرِ قلبم بُوَد،نورِ قالَ صادق

دشمن ظلم و ستم،حبّ تو اوجِ نِعَم

ز رحمت و از کرم،تو می خَری خوب و بد

امامِ صادق مدد...

۴ نظر
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان