اظهار نظرهای رو مخ!!

نود درصد مواقع از اینکه فامیل درجه 2 توی زندگیم ورود میکردن شاکی بودم!

حالا!! کارم به جایی رسیده که ملتی که برا خواستگاری (اشنایی) زنگ میزنن

و جواب منفی میگیرن برام تعیین تکلیف میکنن!!

بابا!! مگه شماها دارید خرجی منو میدید که حرص تو خونه بودنمو میخورید!!!

خیلی زرنگید دخترا خودتونو شوهر بدین والا!!

 

یعنی چیزی که هیچ وقت تو کتم نرفت و نمیره! پسر پرست بودنه مردم این شهره!

اگه پسرشون معتاد , دزد و هرزه هم باشه ها!! باز از رو نمیرن و پز پسرشونو میدن!!

این جماعت نمونه ی جامع و کامل عرب دوران جاهلیت هستن!

فقط مونده دختراشونو زنده ب گور کنن!!

 

الان قشنگ واضحه که دارم حرص میخورم از این جماعت؟؟

 

+

نمیخوام فانتزی بزنم

ولی یه حسی بهم میگه

این عقب و جلو شدنا

فقط برا اینه که من با جوگیری تصمیم نگیرم!!

چشمامو باز کنم بفهمم این راه خطراتش زیادی زیاده!

ببینم اصلا مردش هستم یا نه!

انگار باید تمام ادعاهایی که تا الان میکردم  و عملی کنم!

 

+

 

از شدت درد این هفته ی اخیر بازم رفتم چشم پزشکی

دفعه قبل پیش بینایی سنج رفته بودم و عینکم و تغییر داد

و سری اراجیف تحویلم داد

یعنی واقعا اراجیف بودا!!

این سری!بعد معاینه ی چشم و کنترل عینک میخص شد که شیشه ی عینک اشتباهه!!

و صدالبته که اون اراجیف هم واقعا اراجیف بودن و چون چشم پزشک از دم همه رو رد کرد!

یعنی اشتباه ها! نه اینکه شماره تغییر کرده باشه در عرض دو سه ماه!!

چشمی که از شش هفت سال پیش استیگمات بوده رو! شیشه معمولی زده بودن!

یا اشتباه از بینایی سنج بوده یا عینک ساز!

عینک ساز رو چون دوتا عینک باهم بردیم برا تغییر شیشه احتمالش هس اشتباه کرده باشه

ولی وای به حال اون بینایی سنجه اس اگه نسخه اشتباه نوشته باشه

یعنی میخوام بدونم چجوری میخواد اشتباهش رو توجیه کنه!

تو این مدت کم درد نکشیدم و تا مرز کورشدن پیش رفتم 

 

شاعر میفرماید

اگه کاری بلد نیستی!

انجامش نده!

حداقل ضرر نمیزنی دیگه!

 

 

۶ نظر
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان