آن که خواب خوشم از دیده ربودست، تویی...

اقا!!! اقا!!!

45 دقیقه توفیق اجباری  فیلم دیدم!همش سبد گل بود!

دقیقا به کجا چنین شتابان:|

نه خداوکیلی کدوم ادم عاقلی همچین کاری میکنه :|

اصلا مگه همین مردانی توی کره زمین وجود داره؟؟؟؟

حتی توی فیلمش هم نیس در این حد!!! :|

 

بگذریم!! هرچی بگم نشان دهنده ی میزان تعجب و تاسفم نیست:|

 

+

 

شنبه کلاس اخریم تشکیل نشد!

قرار بود اگه کلاسم تشکیل نشد برم پیش استاد الف در مورد کلاس حل تمرین صحبت کنیم

رفتم نبود دفترش منم همراه بچه ها رفتم خوابگاه و بهش پیام دادم که کلاسم تشکیل نشده هروقت امر کنید خدمت میرسم (:|)

نیم ساعت بعدش زنگ زد و رفتم دفترش.

یعنی!جا داره بگم! جاتون خالی!

مجلس روضه ای بود برا خودش

نمرات میانترم سه تا کلاس یکی از یکی قشنگ تر! ( به قول مهدیه همشون تکاور بودن :دی )

سوال هاشونم سخت نبوده ولی اسونم نبوده

خلاصه اینکه کلی استاد برام شرح مصیبت دادن!

تا اینکه استاد دیگری که هم اتاقی این استاده وارد شدن!

ملتفت شدم که ایشونم همین درس رو برای یکی از اون سه تا کلاس ارائه میدن!

استاد شماره دو (که ایشونم فامیلش با الف شروع میشه ) میگفت!

به خدا من دیگه اسون تر از این نمیتونم درس بدم!اصلا ما چیز سختی بهشون نگفتیم که!!

یاIQ من خیلی بالاس یا اینا مشکل دارن!!

(میزان اعتماد به نفس این استاد ستودنیست ;) )

هیچی دیگه نزدیک بود از سرویس جا بمونم به خاطر این مجلس روضه که دوتا روحانی داشت و یه شنونده! :))

استاد میگه اگه سرویس رفته بود زنگ بزن بهم!!

گفتم عموم اینجاس میاد دنبالم! میگه نه حتما خبر بده!باشه ای گفتم و رفتم!

تو دلم گفتم من عمرا با شما دو تا تا یزد بیام:| والا!

نیم ساعت ، چهل و پنج دقیقه یه سر حرف زدین فقط خب!!

تازه کاش یه چیز جدیدی بود!درس نخوندن جماعت دانشجو خو چیز تازه ای نیس!!

ملت نمیان دانشگاه درس بخونن که!

میان 4 سال وقت بگذرونن! و برن !تهشم بگن ما مهندسیم!

تو این چهارسالم! مهندسی پزشکیا واسه صنایعی ها قیافه بگیرن!

صنایعی ها واسه ای تی ها!

ای تی ها واسه نرم افزارها!

یعنی به واقع خاک بر سر این جو مثلا علمی :|

شماها هم بیخود دارین انقد خودتونو میچزونین !درس نمیخونن! تاپ تاپ بندازیدشون! تا دهنشون یه دور توسط شهرداری اسفالت بشه!

که درس عبرت بشه براشون! والا!

مگه دانشگاه قبلی نبود! ملت د امتحانا که میشد روانی میشدن! شب و روز دیگه معنی نداشت که کلا خوابگاه بیدار باش بود!

از اونورم هیچ استادی ککش نمیگزید که دانشجوش افتاده !یا مثلا از 50 نفر کلاسش !30 نفر افتادن!

اصلا اگه استادی تعداد افتاده های کلاسش بیشتر بود!ترم بعد تعداد واحد بیشتر و سخت تری بهش میدادن :|

این بندگان خدا جوونیشونو که فقط درس خوندن! الانم که دیگه ته مونده های جوونیشونه باید حرص درس نخوندن یه مشت بچه سوسول بی غم رو بخورن :|

ادمی که خودش دلش به حال خودش نمیسوزه! برا چی باید بقیه دلشون به حالشون بسوزه!؟

 

+

 

از سه تا کلاس! کلاس اخر رو دیروز رفتم که استاد معرفیم کنن!(اسمشو میذارم کلاس3)

این کلاس اشتثنائی ترین کلاسه!

ماکسیمم نمره برا ایناس! مینیمم نمره هم برا ایناس!

میانگین نمراتشونم البته نسبت ب دوتا کلاس دیگه پایین تره!

خلاصه!

تو راه که داشتیم با استاد میرفتیم! بنده خدا با چنان خجالتی میگه اینا خیلی چموشن که انگار تقصیر اونه!!

(همشون پسرن این کلاس پس طبیعیه یه کم :| )

وارد کلاس شدیم انگار جنگله!

هرکی یه وریه! سر و صدا ! دگر اوضاعی!

استاد معرفیم کردن بعد سر روز و ساعت کلاس داشتن با بچه ها هماهنگ میکردن!

میخواستن برا یه روزی دیگه بندازه که گفتم من کلا همین ساعتها رو خالی دارم و دانشگام!بقیه ش پره!

مخاطبم استاد و خب طبیعتا صدای من بین صدا(شما بخونید عربده مثلا)ی اینا پیدا نبود!

پسره میگه استاد این که اصلا صداش درنمیاد چجوری میخواد درس بده :|

هیچی دیگه! ملتفتین که همون لحظه براش نقشه ها کشیدم دیدنی!!

اینا نمیدونن من یه زمانی لقبم ارتشی بوده  :| هنوزم اگه اراده کنم همونم!

 

+

 

اولین جلسه کلاس 2 دیروز بود! نسبتا خوب بود!

هرچند ساعت کلاس 3-5 بود و همه خسته بودیم! ولی راضی بودم!

بچه های خوبیم بودن! برعکس کلاس3!!!

خب اینجاس که تفاوت دختر و پسر نمود پیدا میکنه!

تا ساعت 4:30 بی وقفه سوال حل کردم و این طفلکیها فقط 5 دقیقه اخر دادشون بلند شد که اونم طبیعی بود :دی

حالا اگه بچه های کلاس خودمون بودن! از ساعت 3:30 نق نق کردنشون بلند میشد :|

کلی هم در وصف اینکه اگه درس نخونین ته این 4 سال هیچی نمیشین و هرجا واسه کار برین تو سه سوت میفهمن بی سوادین! روضه خوندم :| البته خودشون خواستن والا من سرم به کار خودم بود!! جدی میگما!

بعد کلاس تو سرویس مسیر یزد خواب بودم! استاد دو بار زنگ زده بود که ببینه اصلا کلاسه تشکیل شده یا نه!

خونه که رسیدم دیدم تماس ها رو!زنگ زدم جواب ندادن!چند دقیقه بعدش خودشون زنگ زدن!

یه کم در مورد کلاس و بازخورد بچه ها حرف زدم و بعد باز روضه ها شروع شد!:|

انقدی که این استاد واسه کلاس 3 استرس داره!من ندارم :دی

دیگه دلم میخواست بگم استاد بیا و یه لطفی کن و خداحافظی کن! :| من از حرف زدن پشت تلفن بیزارم! بیزار!!

 

+

 

خیلی کار دارم!خیلی!

هم درس باید بخونم!هم تحویل پروژه دارم!هم کلی تمرین رو دستم باد کرده!

هم اینکه به شدت مضطربم! دعا کنید برام!منتظر یه خبرم! دعا کنید که اگه خیره و صلاحه اون اتفاقی که من میخوام بیفته!

اگه اون اتفاقه بیفته کلکسیون اتفاق های خوب این دو سه هفته ام تکمیل میشه

یه قول یه بنده خدایی! اون وقت میتونم تو چشم یه فلانی نگاه کنم و بگم! من اینم! نه اونی که تو تصور میکنی!

اینم به عنوان ختم پست بگم و برم!

استاد در راستای صحبت هاشون یه چیزی گفتن که بابتش هم کلی خجالت کشیدم هم حرص خوردم هم ناراحت شدم!

گفتن تو یزد هیچکس به خانم ها بها نمیده!انقد دختراشونو بد بار میارن که دختر بیچاره بزرگ که میشه یه ذره اعتماد به نفس نداره و یه مثالی هم از دانشجوهای مهندسی پزشکی زدن! و گفتن این دختر یزدیه و اینجوری !فلانی هم که همکلاسی شماس و فلانجایی  اونجوریه!

گفتم متاسفانه این پسر پرستی جز فرهنگ مردم این شهره...(تو دلمم گفتم خبر نداری بعضی از اساتید مثلا دکتر و درس خونده هم همینجورین... خانه از پای بست ویرانست...)

 

بالاخره تموم شد :دی

 

*عنوان از رهی معیری

 

 

انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگی می کند
یکی تحمل
انسان ها شبیه هم تحمل نمی کنند
یکی تاب می آورد
یکی می شکند
انسان ها شبیه هم نمی شکنند
یکی از وسط دو نیم می شود
دیگری تکه تکه
تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر می کند
تکه ای یک روز ...

رسول یونان

 

اسپریچو ツ
۰۲ آذر ۲۲:۳۰
یعنی اوضاع اینقدر تو یزد خرابه؟ طرف ما نسبت به یزد چطوریاس؟
پاسخ :
ببین نمیشه گفت خراب! ورودی تا ورودی فرق داره!
الان هرچی ورودی جدیدتر باشه وضعیت بدتره
چون تفاوت ها زیاده! اینا رو من اگه میگم سوسول دروغ نگفتم!
پدرومادره نزاشتن اب تو دلشون تکون بخوره که حضرات درس بخونن دانشگاه قبول شن! بعدم که قبول شدن کلی افرین باریکلا تو شاهکاری تحویلشون دادن!خب طبیعیه این بچه دیگه خودشو انیشتن تصور کنه!

دانشگاه ازاد برا رشته های پزشکی و پیراپزشکی نمیدونم چجوریه!ولی رشته های مهندسی ول معطلن! :|
pary daryay
۰۲ آذر ۲۲:۳۰
فیلمش خوبه((((((-:
پاسخ :
:))))))
اره خیلی ://
شهاب الدین ..
۰۲ آذر ۲۳:۰۹
سلام
خسته نباشید و خدا قوت! به نظر این سمت حل تمرین رو هم بایستی به لیست مشاغل پر خطر و جان فرسا اضافه کنن.
منم با نظرتون درباره دانشجو و اینکه خودش مسئول درس خوندن خودش هست 100درصد موافقم. به قولی فرق دانش آموز و دانشجو در اینه که اولی رو باید به هر زوری شده با سواد کرد.ولی دومی خودش جوینده است.
این مورد پسر پرستی هم که گفتین،تا چند وقت قبل درک نمیکردم دقیقا یعنی چی. تا اینکه یه کلیپ دیدم در تبلیغات فلان تشک طبی که یه خانم یزدی داشتن از این تشک تعریف میکردن و ماجرایی که برای خریدش داشتن. واقعا خجالت کشیدم از حرفایی که نثار عروس بنده خداش میزد...
پاسخ :
سلام
ممنونم سلامت باشید، اخر این ترم معلوم میشه باید اضافه اش کنن یا نه :)) والا ما قبلا هم حل تمرین داشتیم!هیچ کدوم این نبوده وضعشون:دی
خدا خیرتون بده! اصلا دانشجو اسمش رو خودشه! دانش جو!!
تو واقعیت یه چیزی بدتر اونم هس! نمونه اش این: بنده خدا خانمه یه هفته اس وضع حمل کرده! بچه بیچاره زردی داره! شوهره نمیبره بچه رو بیمارستان !فقط زحمت کشیده یه قطره برا بچه خریده! اونم که خودش موقعی رد میشده ندیده پا زده بهش نصفش ریخته! موقع ناهار بچه گریه میکنه خانمه میره بچه رو شیر بده ! حضرت اقا میره سفره میاره و ماست میشه به نون و ماست خوردن! سرکار مادرشوهر خطاب به بچه!!! میگن "دختر تو تاکی مخوای شیر بخوری که پدرت اینجا از گشنگی نون و ماست بخوره" !! :| اینجوریاس...
اسپریچو ツ
۰۳ آذر ۰۰:۲۳
منظورم وضعیت دختر دوست و پسر دوست بودن بود:دییی
پاسخ :
خخخخ
شهر شماهم هس ولی فک کنم غلظتش کمتره!

مهرناز .ج
۰۳ آذر ۰۱:۳۳
با توجه به اینکه گفت شاخه ای هشت تومن و صد شاخه هم سفارش داد یعنی هشتصد تومن پول بی زبون فقط پول همین سبد. یعنی یه چیزی حدود شش هف هشت نه میلیون فقط یارو سبد گل خریده واسه اون یه یاروتر از خودش :) نمی دونم والا :) چیزی نگیم بهتره
وااای همه پسرن تو یکی از حل تمرینات؟ خدا نصیب گرگ بیابون نکنه. تجربه ها کردم. تجربه های کمر شکن.... انشالله واسه تو نشکن باشه. هم کمر هم اعصاب هم احترام ها :دی
ببین دیگه خیلی داری پای صنایعی ها رو تو وبلاگت باز میکنی هااااااا. ندم فیلتر کنن اینجاروووووووو. -______-
استادا هنوز فکر میکنن بچه ها میان دانشگاه که درس بخونن؟ هنوز سرعقل نیومدن؟
از شوخی گذشته حرص و جوش نخور. نه بابت استادا نه بچه ها نه خفن بودن صنایعی ها :) نه چرت بودن سریالا نه نظر و حرف بقیه در مورد یزد و دختراش...
انشالله بهترین اتفاقا برات بیفته دوست خوبم از جمله همون اتفاقی که منتظرش :)
پاسخ :
اوووووف!!! یعنی بامحتواتر از این نمیتونستن سریال بسازن:|

اره! بذار جلسه اول کلاسشون تشکیل بشه! نشونشون میدم یه من ماست!چقدر کره میده :))  امید به خدا:)
:))) تازه هنوز من خیلی در باب همگروهی ازمایشگاهم چیزی نمینویسم! والا که احتمالا تا الان فیلترم کرده بودی :))
یکی نیس همینو بهشون بگه!
والا بابت استاد و بچه ها و صنایعی ها حرص نمیخورم!همینقد که استاد حرص میخوره کفایته :)) ولی یزد! فکر کنم اخرشم باید یه جوری از این شهر دربرم!
ممنونم مهربانوووو:) امید به خدا:)
کاف عین
۰۳ آذر ۱۹:۱۵
درس بخونیم ک چ بشه !!!
وقتی خود استاد چرت مینویسه کامپایلر 10 تا خطا میگیره! :بهمن
دیگه قراره! ما چی بشیم!

گفت خروجی ایت الله خویی شد ایت الله سیستانی!
ما مثلا شاگرد طلبه پایه چهاریم چی میشیم!!!
خدایی مثال بهتر نبود !خخخخ
+
جالبتر! از همچی میخونیم ولی فقط شبکه بدرد میخوره! بقیش کشک
+
کار می خوای ! مدرک لازم نی ! بند پ میخواد :دی
اون همه کار میکنه!
ی جا بود! میگفتن تا سن 23 سالگی بیشتر جذب نمی کنن! فلان دانشگاه!
طرف متولد 74! میگفت تو ورودیمون 61 هم داشتیم :دییییی
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل



+
ما رو بگو خواستیم مزاحمتون شیم درسمون بدین :اسفند
پاسخ :
خخخ
هرچند معتقدم استاد نباید خطای سینتکسی داشته باشه ولی خب در این حدم ک شما میگید داشتن خطای سینتکس داغون نیس!

خخخ با این وضع همه باید شاگرد انیشتن میشدیم!حداقل خروجی دکتر حسابی باشه!!!!

خیلی با این حرفتون موافق نیستم
خدا کنه ادم خودش درس خوان باشه و دنبال درس!

با اینم موافقم نیستم
طرفا شما رو نمیدونم ولی یدز تو حوزه انفورماتیک پیشرفت زیادی داشته و تعداد زیادی هم شرکت های کامپیوتری ،نرم افزاری و شبکه داره! ولی خب اکثریت خصوصین و فقط ادم باسواد جذب میکنن

اره خب منکر کارایی بند پ نمیشم...

مراحمید شما،امری بود بفرمایید اگه در توانم باشه کوتاهی نمیکنم


دانشجوی کلاس اول دبستان
۰۵ آذر ۰۶:۱۲
سلام

در مورد دختر دوست - پسر دوست بودن اینطور که شما در پاسخ به یکی از نظرات توضیح دادید [به نظرم خیلی هم مخوب بود] نیست.

یه چیزایی هست که خود مردم [حتی خود خانم ها] بهش دامن می زنند یکیش پسر داشتن هست، ما فردی بالاتر از پیامبر اعظم (ص) داریم؟

http://martt.blog.ir/1393/09/20/n203

"باشد تا رستگار شویم"
پاسخ :
سلام
الان من متوجه نشدم! جمله ی اولتون دقیقا چه معنایی داره!بالاخره خوبه یا نه!

و خط دوم و دامن زدن خانم ها!من قبلا یه بار دیگه هم اینجا گفتم که روش تربیت فرزند (چه دختر چه پسر) تو این شهر لنگ میزنه و مثال هم براش اورده بودم که چرا!
منکر روابط پدرودختر و مادروپسری نیستم (که اصلا اگه نباشه اون دختر و پسر از لحاظ روحی ضربه میبینن) ولی بعضی چیزا دیگه حال بهم زنه! زنی که پسر میزاد رو با دسته گل وسرویس طلا میرن بیمارستان عیادتش! اما زنی که دختر میزاد رو با اخم و تخم که چرا دختر زاییدی!! اصلا انگار نه انگار که علم چیز دیگری میگوید!! و انگار اون یکی تخم دو زرده ی طلا گذاشته این یکی بچه رو از زیر بته پیدا کرده!
در مورد دختر داشتن پیامبر هم!اتفاقا سر یکی از کلاسهامون بحثش بود! یکی از همجنسانتون(که یزدی هم بودند!!!) فرمودن!خدا چون به پیغمبر پسر نداده! پیغمبر مجبوری دیگه دختره رو دوست داشته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دیگه من در مورد سطح شعور فرد گوینده چیزی نمیگم!!

این رو ببینید http://goodwife.blog.ir/1395/06/29/mother_in_law
قشنگ یه مادرشوهر یزدی رو شرح داده!فقط یکم غلظتش کمه!
ریشه یابی هم که بکنید! میبینید همه ی این توقعات و.. برمیگرده به پدر و همسر این دختر!اگه درست حمایتش کرده بودن!اگه به جا بهش محبت کرده بودن! این مادر نمیچسبید به محبت و حمایت پسرش!چون قبل از اون حمایت و محبت پدر و همسرش رو داره!این دوتا بی نیازش کنن چه احتیاجی به محبت و حمایت پسر اونم در این سطح!!؟

اینا رو که میگم معنیش این نیس که همه ی مادرشوهرهای یزدی بدن! یا همه ی خانواده های یزدی از دم پسر دوستن !نه!  یزدیا به عربها میگن!عرب سوسمار خور!ولی خودشون هنوز شبیه عرب جاهلیتن...اینا رو با چشم خودم دیدم که میگم...از خانواده های فرهنگی تحصیل کرده بگیر تا خانواده های بی سواد و ساده....

اینا رو اگه از دکتر ابایی و ترکمانی هم بپرسید قریب به 90درصدش رو تایید می کنن...
دانشجوی کلاس اول دبستان
۰۶ آذر ۱۰:۱۳
سلام

منظور واضح و صریح من هم همینه :

" حانواده دختر هم انتظار دارند دخترشون پسر به دنیا بیاره!!

و یا حداقل اینکه خانواده دختر انتظار دارند که عروسشون پسر به دنیا بیاره!!!! "

وقتی من از عروسم انتظار دارم پسر به دنیا بیاره، مادر شوهر دخترم هم همین انتظار را از دختر من داره!!

عحبم از مردم یزد ...

"باشد تا رستگار شویم"
پاسخ :
سلام

خانواده دختر میخواد بچه دخترش پسر باشه که مادرشوهر دختره رو اذیت نکنه (چون مادر همین دختر!در مقام مادرشوهر عروس بیچاره رو دق داده!!)
خانواده پسر میخواد بچه پسر باشه که مثلا نسلشون حفظ بشه

دقیقا! و این چرخه همچنان ادامه داره...

کار از تعجب گذشته...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان