به احتمال زیاد بابا برای اربعین میره کربلا!
با عمو احمد و دایی علی!
خب منم میخوام برم!
یعنی چی اصلا هی تنها تنها میره :/
حالا میگیم قبول مامان پا درده پیاده روی نمیتونه بکنه!
من و ریحانه خو سالمیم!
قشنگ معلومه الان دارم نق میزنم!
احساس میکنم شدم شبیه این دختر بچه های 5 ساله که هی دست مامانشونو میکشن و پا زمین میزنن و میگن براشون عروسک بخره!
منم میخوام برم خب...
میدونم اخرش تنهایی میره...
+
این حصار کشیدن و تو پیله رفتنه اقتضای بیست و سه چهارسالگیه یا من اینطوری فکر می کنم...؟