حوصله ی حرف زدن ندارم
حوصله ی درد و دل کردن و شنیدن هم ندارم
حوصله ی تحلیل رفتار ملت روهم ندارم!
حوصله ی سوال هایی ک میپرسه رو ندارم!
خودمو نمیگیرم
ادعای خوب بودن و به قول اونوریا پرفکت بودنو ندارم
ولی جدا اعصاب ندارم به چیزایی فکر کنم
که اعصاب نداشته مو نابود میکنه!!
برام مهم نیس ک قلب فلان مردمان کوچیکه
برام مهم نیس که کم حرف می زنم یا زیاد
برام مهم نیس ک از کم حرفی یا پرحرفیم ممکنه کسی ناراحت بشه
(من همینم! خیلی راحت میتونه نیاد سروقت من!)
برام مهم نیس که دیگران چی میگن در موردم و چی فکر میکنن
چرا نمیخواد درک کنه ک من بدبختی کشیدم تا رسیدم ب این بی تفاوتی!!
مهم خودمم ک علی الحساب این روزا افقیم :دی
بعدا نوشت:
حالم داره از این بوی رنگی که توی خونه پیچیده بهم میخوره!!
موندم من چطوری قبلا نقاشی هم میکردم و دو برابر این بو رو تحمل میکردم!!!