خبرت هست که بی روی توی آرامم نیست...

از ساعت ۹ صبح تا ۱۸ بعدازظهر! سرجمع صدتا کلمه هم حرف نزدم

در حد مرگ احساس غربت میکردم اونجا :|

جالبه همه هم سریع شناختنم و اسم فامیل رو یاد گرفتن

ولی من فقط زحمت کشیدم فامیل نفر اصلی رو یاد گرفتم!!

 

 

یه پیشنهادی میخوام به یکی بدم

تصورم اینه ک براش خیره

ولی میترسم درنهایت برا خودم شر بشه تو این اشفته بازار زندگیم....

pary daryay
۲۴ آذر ۲۱:۳۱
(-:کجایی مگه
پاسخ :
یه جای خفه بودم... ;)
شهاب الدین ..
۲۵ آذر ۲۲:۵۳
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد
سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
میل آن دانه خالم نظری بیش نبود
چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست
شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن
بامدادت که نبینم طمع شامم نیست
چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم
به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست
نازنینا مکن آن جور که کافر نکند
ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست
گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف
من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست
نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم
بندگی لازم اگر عزت و اکرامم نیست
به خدا و به سراپای تو کز دوستیت
خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست
سعدیا نامتناسب حیوانی باشد
هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست..
سلام
حالتون خوبه؟
شعرتون بسیار زیبا بود.
پاسخ :
سلام
الحمدلله سلامت باشید ان شالله
:)
خوش به حال شاعرش:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان