خونه ی ارامش بخش من!!

به مفهوم خونه فکر میکردم

به اینکه خونه اگه چجوری باشه بهم احساس امنیت،آرامش و آسایش میده

سعی کردم از این چهارچوبی که معماری سنتی و مدرن برا ساخت خونه در نظر گرفته خارج بشم

حتی مسائل ایمنی رو هم به یه دید دیگه ببینم

 

اول برا خودم مشخص کردم که دقیقا چه معیاری برا خونم دارم

خب اولین چیزی که مهمه ایمنی خونه اس

من نمیخوام خونم به محض اینکه یه زلزله دو ریشتری اومد کلهم ساختمان خونم بیاد پایین

یا اگه طوفان شد همه ی در و پیکرش داغون بشه

پس باید جنس مصالحی که استفاده میکنم خیلی خوب باشه  و محکم

 

دومین معیارم متراژ خونه اس

خونه م چه اندازه ای باشه که آسایشم رو تامین کنه!

خب دو تا اتاق ، یه اشپزخونه بزرگ، یه هال بزرگ .

هرکدوم از اتاقها باید دوتا فرش 6 متری رو توی خودشون جا بدن

برای هال هم باید 4 فرش 12 متری جا بشه.

اشپزخونه هم نباید اپن باشه! جا برا ماشین لباسشویی و سماور هم داشته باشه!

دوتا باغچه مستطیلی کوچک با یه حوض دایره کوچولو هم داشته باشه!

خب تا اینجا فکر کنم متراژ رو باید حدود 150-180 متر بگیرم

 

سومین معیار جاییه که میخوام خونم بنا بشه

یعنی توی کدوم منطقه ی شهر!

به بالاشهر و پایین شهر اعتقادی ندارم ولی باید همسایه هام ادمهای درستی باشن!

 

چهارمین معیار میشه زیبایی خونه!

نمای خونه چجوری باشه که زیبا بشه!؟

سنگ؟ گرانیت؟ سرامیک طرح اجر؟ اجر؟ یا اصلا شیشه؟

چطوره دیوارهای خونه شیشه ای باشه؟

اینطوری همه میتونن ببین من چه ادم خوش سلیقه ایم و چقدر معماری خونم قشنگه

و مهم تر اینکه هرکسی از راه رسید میتونه ببینه من چقدر توی چیدمان و خرید وسایل خونم سلیقه به خرج دادم و قسنگ درستش کردم

اینطوری میتونم همیشه تحسین دیگران رو برای خودم داشته باشم

ولی خب..

صبر کن ببینم!

اینجوری تو خونم احساس ارامش هم دارم؟

خب شاید یه وقتی من خواب باشم! مثلا وسط حال یه پتو انداخته باشم رو خودم و خوابیده باشم با یه پیرهن و شلوار راحتی!و مهم تر از همه موهایی که دورم ریخته و هرکدومش عین شاخ یه وری رفته!

حالا یهو یکی از پشت شیشه های خونه نشسته باشه به تماشای خونه ی قشنگ من!

خو به جای قشنگی خونه !ژولیدگی منو میبینه که! با خودش میگه این چه ادمیه!خونه به این قشنگی حیف همچین ادم ژولیده ای توش زندگی کنه!

 

یا برعکس! مهمونی دارم تو خونه م!بهترین غذاها و دسرها رو اماده کردم تو اشپزخونه! به خودمم حسابی رسیدیم! یه لباس قشنگ و موهایی که دوساعت تمام ارایشگر درستشون کرده!

تصور کن موقعی که دارم خرامان خرامان بین مهمونام میچرخم و پذیرایی میکنم یکی از پشت شیشه ها نشسته باشه به تماشا!

چه حسی پیدا میکنم! مسلما از انکه یه غریبه  همه ی زیبایی وجود منو ببینه خوشم نمیاد! حتی مهمونامم ممکنه ناراحت بشن از اینکه یکی نشسته به تماشاشون!

نچ!

اصلا عاقلانه نیس ساختن دیوارهای شیشه ای! آرامش نمیاره برام! همش دردسر میشه

هی باید مواظب باشم که چطوری بخوابم!لباس بپوشم! حتی چطوری بخورم ک هی بقیه نخوان بهم گیر بدن یا در معرض دیدشون قرار بگیرم

 

دیوارهای سنگی و گرانیتی و اجرنما خیلی بهتره! حداقل حریم خونم  رو حفظ میکنه! و مهم تر اینکه بهم ارامش میده!

هرکسی از راه رسید هم نمیتونه از زیبایی وجود من لذت ببره مستفیض بشه! بلکه فقط کسایی میتونن پا به خونم بذارن که ادم های درستی هستن یا حداقل من میتونم نوع پوششم رو با هر دسته مهمونی تغییر بدم!برا مهمونی های خانومانه لباس خوشگل! برا مهمونی های مختلط!لباس ادم وار پوشیده!

میدونی میخوام چی بگم؟

 

میخوام بگم حریمی که ما برای خودمون قائل میشیم میچربه به همه ی معیارهای دیگه!

حریم خودمون رو یه جوری تنظیم میکنیم که هرکسی و ناکسی نتونه بهش سرک بکشه!

 

اتاقمون!خونمون! گوشیمون!کامپیوتر و لپ تاپمون! و حتی همین وبلاگ! حریم ما محسوب میشه!

دیوارهای هرکدوم از اینا از یه چیزی ساخته شده!

دیوارهای وبلاگهامون شیشه اس

چون هرکسی میتونه داخلش رو ببینه

هرکسی میتونه مطالبمون رو بخونه عکسهامونو ببینه

عین این میمونه که بریم نوشته هامونو سرهمه ی چهارراه ها و تو همه ی بردهای سطح شهر پخش کنیم!

یا همه ی عکسهامون رو به صورت گسترده بزنیم رو در و دیوارهای شهر!

اینطوری هرکسی با هرنوع نگاهی میتونه عکس ها رو ببینه! مطالب رو بخونه

دوست داریم عکسهای شخصیمونو اینطوری تاراج کنیم؟

اصلا در حد شخصیتمون هس همچین کاری؟

خب مطمئنا هیچ کسی دوست نداره همچین چیزی رو!هیچ کی دوست نداره یه ادم با نگاه بد و ناجور زل بزنه به عکسهامون و...!!!!

 

وبلاگ ما!خونمون نیس! دیوارهاش مجازیه! همه ی ادمها میتونه بیان داخلش! بدون اجازه ی ما!بدون اینکه بدونن ما دوست نداریم که بیان!یا حتی اگه بدونن هم براشون اهمیتی نداره!میگن اینکه درش بازه!اصلا در نداره! منم میخوام برم تو!ببینم چه خبره!

ما نمیتونیم بگیم چون اینجا دیوارهاش شیشه ایه تو باید ضربدر بالای صفحه رو بزنی و ازش بری بیرون...چون اونم خیلی راحت میگه!اگه نمیخواستی کسی ببینه عکسها و مطالبت رو! دیوار وبلاگتو اجری انتخاب میکردی!برا مطالبت رمز میذاشتی!یا اگه روی عکسهات حساسی!خب نمیذاشتیشون! یا اگه حساس نیستی پس تحمل نظرات بقیه رو هم داشته باش دیگه!همه که قرار نیست تاییدت کنن! یکی هم پیدا میشه که بزنه بنیانتو بکوبونه!

راستم میگه دیگه! این انتخابی بوده ک ما داشتیم پس باید پای عواقبش هم وایسیم!

 

حیف نیست؟ ما یه خونه برا خودمون ساختیم که همه چیش برامون لذت بخشه! ولی بعضی کارامون باعث سلب اسایشمون میشه!

هیچ ادمی دوست نداره اسایش و ارامشش رو به دست خودش از بین ببره!

 

 

پریسآتیس (:
۰۱ مهر ۱۵:۰۲
فڪر نمیڪردم ته این پست انقدر خوب جمع شه
خیلی خوب نتیجه گرفتی
و بنظرم منطقی بود واقعا
پاسخ :
لطف داری عزیزجان:)
اسپریچو ツ
۰۱ مهر ۱۵:۵۲
مخالفم :من در مود مسعود فراستی
:دی
پاسخ :
خخخ کار خوبی میکنی :))
کی هس این اقای فراستی!!؟ :دی
פـریـر ...
۰۱ مهر ۲۰:۱۶
هوممممم موافقم درست میگی واقعا :)
پاسخ :
عزیزی حریر بانو :)
شهاب الدین ..
۰۱ مهر ۲۳:۴۳
سلام
حال شما؟خوب هستین؟
سفر خوش گذشت؟
اعیاد گذشته تون مبارک,هرچند که هنوز عید غدیر کاملا تموم نشده
مطلب جالبی بود.به خصوص این شیشه ای بودن محیط مجازی رو خیلی خوب توصیف کردین
ولی در واقعیت اگه ساکن طبقه 11 به بالا باشید,دیگه شیشه ای بودن نما مشکلی نداره.کسی نمیتونه تا اون طبقه رو دید بزنه!ویوی خیلی خوبی هم دارید....
پاسخ :
سلام
الحمدلله شما خوبین. خداروشکر خوب بود
به شما هم مبارک باشه ان شاالله:)

لطف دارید:)

درست میفرمایید ولی من از ارتفاع وحشت دارم!!به طبقه ۱۱نرسیده سکته میزنم:))

اینجا همه خونه ها، خونه ویلاییه حیاط دار و دل باز.اهل دل هستند اهالی بلاگستان:)

פـریـر ...
۰۲ مهر ۰۱:۳۳
قربون تو روشنام :) :*
پاسخ :
خدا نکنه عزیزجان:)
bahar ...
۰۲ مهر ۱۰:۲۴
((: درود بررفیق خودم بااین افکار قشنگش
پاسخ :
ما دربست مخلص بهارمون هستیم :) 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان