هرکاری میکنم درست نمیشه!
کم کم داره میره روی مغز و اعصابم!
اخه چهارخط کد ! دیگه چشه که کار نمیکنه!
هی من میخوام اروم باشما! هی این نمیذاره
سه چهار روزه خو من درگیر توام!
خودت خجالت نمیکشی!؟ نه واقعنی خودت خجالت نمیکشی!
اخه کد عزیز من! جون هرکی دوس داری بفهم من چی میگم!
از هرکی هم پرسیدم کسی نفهمید چته!
اخه چه دردی داری تو!!؟
ببینم میتونی حیثیت منو به باد بدی یا نه :/
اصن دیگه دوستِ ندارم :/ بد!
+
مهدیه میفهمه من حرصم درمیادا! ولی بازم اون جمله ی مسخره رو تکرارش میکنه!
به غیر از حال خوب دیشب!
یه داستان خیلی خنکِ مسخره هم داشتیم!
بعد مراسم که رفتیم خونه اون فامیل عزیزمون که دقیقا من سالی یه بار میبنمش! دلیلش هم خیلی واضحه! دخترش! دختر نیس! جیغه جیغغغغغغغغغغ! یعنی هنوز طرفش نرفتی اون داره جیغ میزنه! صدا هم الی ماشاالله!!!
از همون اول شروع کرد در مورد همسایه ی خدابیامرزشون صحبت کردن
و هی هم به این نکته تاکید داشت که این همونه که تو رو واسه پسرش میخواست!
هی هم من گیج بودم که دقیقا کدوم بوده!(مامانم صداشو درنیاورده بودن)
موقعی تو کوچه بودیم و برا بار شونصدم مراسمات خداحافظی رو به جا میاوردیم
دید که همون بنده خداهه با رفیقاشم تو کوچه ان!
سرشو کرده تو ماشین میگه این همونه ها!
خیلی پسر خوبیه! با اینکه مشروب میخوره! ولی نمازم میخونه!
مشروب!! نماز!!!
جا داره از همین تریبون مراسمات تقدیر و تشکر رو از این جوون جوانمرد غیور متدین به جا بیارم :/
یعنی خداروشکر که من این تعداد زیاد خیرخواه دارم! و الا در حقم ظلم میشد اصلا! :|
از دیشب تا الان برناممون اینه!
مهدیه چپ میره راست میره میگه:خیلی پسر خوبیه ها! با اینکه مشروب میخوره! ولی نمازم میخونه!
+
ببین! من اشتباه کردم
قول میدم اگه درست بشی یه تم خوب برات طراحی کنم
اصلا نت رو خاک میکنم که یه تم قشنگ برات بسازم
فقط درست شو :|
پ ن
هنوز دیوانه نشدم
ولی تضمینی هم نیس که به زودی نشم :دی
ولی به مرتبه ای از خوددرگیری رسیدم که اصلا قابل وصف نیس :|