از ایمیل تا دنده عقب!!

خنده داره ولی در انتظار جواب ی ایمیلم!

من هیچ وقت با ایمیل در ارتباط نبودم و نیستم با ملت!

ولی این دفعه!اساسا دست من نبوده!!

 

+

 

بالاخره رنگ کاری تموم شد!

جا داره جایزه نقاش رنگ شناس رو ب این نقاش بدیم!

کلا طبقه بالا شده شبیه قصر یخی! همچی سفیده! :)

ی چیزی تو مایه های طیف این رنگ! rgb(242, 242, 242)

حالا دریابید که این خودش چیه! ک طیفش باشه!!

ولی انصافا خوب شده!

رنگ درهای خودمون هم rgb(217, 217, 217)!

دارم فکر میکنم کاش ب جای اینکه 3-4 تا تابستون رو برم نقاشی رنگ و روغن!

میرفتم کلاس شیرینی پزی ، اشپزی!

احتمالا الان به جای ی نصفه مهندس کامپیوتر! ی مربی شیرینی پزی شده بودم!

 

+

یک ساعت بعد!

پام از روی کلاچ در رفت!به گاز رسید!

درحالیکه دنده عقب میرفتم!

فوقع ماوقع! سپرعقب خود ب سپر جلوی ماشین دختر همسایه!

چنان صدایی کرد ک خودم وحشت کردم!

و صدالبته وحشت واقعی اونجایی بود ک دختر دختر همسایه رو در فاصله میلیمتری سپر دیدم!

دیدن بچه همانا و سکته ی ناقص اینجانب هم همانا!

ولی ماشین ب بچه نخورده بود و اساسا موقعی دنده عقب میرفتم!

اصلا بچه ای ندیده بودم!

بچه با شنیدن صدای هولناک از خونه میپره بیرون!

خداروشکر ک بخیر گذشت!

ی ذره سپر عقبشون شکست و بالای سپر ب مقدار خیلی کم تو رفت!

و همانا ی وعده سحری دستپخت اینجانب! برامون حدود 200-300 تومن احتمالا درمیاد!

لازم ب ذکره ک من از مواد فریز شده استفاده نمیکنم! :|

و مامانم به شدت طرفدار فریز شده هاست!

 

یک ساعت و نیم بعد!

بالاخره غذا رفت داخل فر..

لازمه ذکر کنم که بهتره موقع عصبانیت سکوت اختیار کنیم ک بعد یکی دیگه بجامون از طرف عذرخواهی نکنه!!

با اینکه دختراقای همسایه بابت صحبت پدرش عذرخواهی کرد ولی خب ...

 

+

 

نوشتن اینها صرفا جهت خالی شدن مغز من بود

ارزش خواندن هم نداره

کلا اینجا اساسش همینه...

 

پ ن

دلیل اینکه رنگ ها رو اونجوری بیان کردم اینه ک

اسم رنگ رو نمیدونستم!

یا باید اینطوری میگفتم!

یا باید میگفتم سفید وستا و ب اندازه سر قلموی2 مشکی کله اسبی!و خیلی خیلی کم ابی تیره وستا!

خب مسلما اولی راحت تر بود و راحت تر هم میشه با ی سرچ تو نت پیداش کرد!

۳ نظر

مولا...

یک خط روضه...

 

لیله القدر است و قرآن باز کردن مستحب


تیغ هم آماده تا فرق علی را وا کند...

سعید بیابانکی

 

۱ نظر

ای دل شکایتها مکن...!

ی دوستی میگفت انقدر خودتو درگیر نشدنی ها نکن!

به جاش تصوراتت رو کامل کن برا وقتی که وقتش شد!

دارم فکر میکنم این تصورات ادمو توی خیالات فرو میبره!

و من ی عمره از خیالاتی بودن فراریم!!

هرچند شاید راه دررو وجود داشته باشه برا خیالاتی نشدن!

راهی ک گفت شاید موقتا خوب باشه!

 

+

 

از اینکه کسی بیاد راحت و بدون شناخت حداقلی درموردم نظر بده عصبی میشم!

بابا با انصاف حداقل ی ذره منو بشناس بعد نظریه صادر کن!

کی گفته من همه ی تصمیماتمو دلی میگیرم!!اخه!

جان عزیزت بی خیال تحلیل شخصیتی ما شو!! :/

 

+

 

یعنیا الحق که بعضیا شرف ندارن!!

ی جوری میگن کشته شدن سربازها و مرگ اجباری! انگار فرمانده ارتش دستور تیرخلاص داده بوده!

ی جوری میگن قانون سربازی باید تغییر کنه ک انگار فقط تو کشور ما ملت میرن سربازی!

اون مدینه فاضله ای که توهمش رو دارید دختر و پسر رو تو سن 18 سالگی میبره سربازی! صرفا جهت اطلاع!!

از صبح هی میدیم ملت دارن پست میزنن اه و وای سرباز وطن ! مرگ اجباری سرباز!! که گفتم خاک علم!چ بر سر بچه های مردم اومده!

خبرگزاری ها رو چک کردم! میبینم تصادف بوده! فقط ی تصادف! ولی ی جوری جلوه های ویژه دادن انگار دستور تیرخلاص صادر شده بوده!!

در اینکه این بچه ها مظلومانه به رحمت خدا رفتند شکی نیس

در اینکه مادرانشون چشم انتظارشون بودن شکی نیس

در اینکه ی جماعت زیادی داغدار شدن شکی نیس

خداشاهده ماهم دلممون غصه داره

ولی! ولی! لعنت بر اون بی شرفی که داره از این قضیه استفاده سیاسی میکنه برا پوشوندن گندکاریای خودش!

 

ایها الناس انصاف داشته باشید!

هیچکسی انقد بی شرف نیس که از عمد بخواد 18-19تا جوون تو اوج جوونی بمیرن!

 

پ ن

عنوان ربطی ب متن نداره ولی گویای حاله...

۲ نظر

بی حوصله ام!

حوصله ی حرف زدن ندارم

حوصله ی درد و دل کردن و شنیدن هم ندارم

حوصله ی تحلیل رفتار ملت روهم ندارم!

حوصله ی سوال هایی ک میپرسه رو ندارم!

 

خودمو نمیگیرم

ادعای خوب بودن و به قول اونوریا پرفکت بودنو ندارم

ولی جدا اعصاب ندارم به چیزایی فکر کنم

که اعصاب نداشته مو نابود میکنه!!

 

برام مهم نیس ک قلب فلان مردمان کوچیکه

برام مهم نیس که کم حرف می زنم یا زیاد

برام مهم نیس ک از کم حرفی یا پرحرفیم ممکنه کسی ناراحت بشه

(من همینم! خیلی راحت میتونه نیاد سروقت من!)

برام مهم نیس که دیگران چی میگن در موردم و چی فکر میکنن

چرا نمیخواد درک کنه ک من بدبختی کشیدم تا رسیدم ب این بی تفاوتی!!

 

مهم خودمم ک علی الحساب این روزا افقیم :دی

 

بعدا نوشت:

حالم داره از این بوی رنگی که توی خونه پیچیده بهم میخوره!!

موندم من چطوری قبلا نقاشی هم میکردم و دو برابر این بو رو تحمل میکردم!!!

۱ نظر

پارچ مخزن دار!!

میگه باید از خدا کمک بخوای بذاری مشکل رو خودش حل کنه و تو عقب بشینی

بهش بگو هرچی خودت صلاح میدونی رقم بزن برام

میگم یعنی من برم کنار خدا بیاد ب جام مشکل حل کنه!؟

میگه نه یعنی توکل کن!

 

با خودم فکر میکنم

 

توکل و توسل رو ی زمانی به مخزن ی پارچ مخزن دار برا ی بنده خدایی تشبیه کره بودم

حالا موندم تو کف مخزن خودم ک نه میدونم خالیه نه میدونم پره!

 

 

دو سال گذشته و من هنوز نتونستم حرفی ک خودم زدم رو عملی کنم!

چرا؟؟

 

قشنگ مشخصه دوباره رفتم تو فاز خوددرگیری :دی

۰ نظر
منِ مختصر
میخوام دل به دریا بزنم
اوج بگیرم
پرواز کنم!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان